پاسخ صادق زیباکلام به منتقدین مقاله «حمله اصولگرایان تندرو به ‌هاشمی: کالبدشکافی یک تضاد»

ساخت وبلاگ

 

تندروها و گناه کبیرۀ هاشمی!

 
 

 این اکبر ‌هاشمی ‌رفسنجانی نیست که از ارزش‌های انقلاب فاصله گرفته و باید تکلیف خود را با جریان‌های تندرو روشن کند. این جریانات سیاسی تندرو هستند که ‌باید توضیح دهند انقلاب اسلامی برای چه روی داد؟ اگر اهداف انقلاب اسلامی روشن شود مثل روز روشن خواهد شد که چه کسانی اهداف و ارزش‌های انقلاب را به خوبی پاس داشته‌اند و چه کسانی برعکس!

صادق زیبا کلام - اینکه آقای هاشمی در پی رشد اقتصادی مشابه ژاپن برای جمهوری اسلامی بود گناه کبیره بود؟ یا حسرتی که این روزها برصادرات کشوری مثل ترکیه می بریم ، آنهم با این سیل واردات به کشور، تندروها باید پاسخ بدهند کدام اینها به شعار سال 57 یعنی استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی نزدیکترند؟ این یا آن؟

 

یادداشتی با عنوان «حمله اصولگرایان تندرو به ‌هاشمی: کالبدشکافی یک تضاد»، که در آن به تحلیل روند جدایی میان اصولگرایان رادیکال و ‌هاشمی‌ رفسنجانی پرداخته بودم، باعث به راه افتادن یک سلسله هجمه‌های جدید از سوی اصولگرایان تندرو به آقای‌ هاشمی ‌رفسنجانی شد.

آنها مدعی شده‌اند نوشته بودم که آقای ‌هاشمی به یکسری اهداف و آرمان‌های انقلاب دیگر اعتقادی ندارند و بنابراین هجمه‌کنندگان آقای‌ هاشمی را مخاطب قرار داده‌اند که اگر زیباکلام درست نوشته و شما دیگر به این مفاهیم اعتقادی ندارید، چرا خودتان صراحتا این مواضع جدیدتان را اعلام نمی‌فرمایید؟ اگر هم همچنان به آن موازین و اصول انقلابی پایبند هستید پس زیباکلام به چه حقی از جانب شما اظهار داشته که شما به آن مفاهیم اعتقاد ندارید؟ .

به علاوه مهندس محسن‌ هاشمی، فرزند ارشد آیت‌ا... هاشمی مجبور به مداخله شدند و در پاسخ به خبرنگاران گفتند: «درخصوص آنچه زیباکلام نوشته بهتر است خود حاج‌آقا اظهارنظر نمایند». مصاحبه آقای‌ هاشمی صرفا بر تردیدهای موجود افزود و به این شبهه دامن زد که آیا بنده درست گفته‌ام یا نه؟.

در هجمه‌ای که تندروها علیه آقای‌ هاشمی به راه ‌انداختند، آنچه را که بنده به ایشان نسبت داده بودم که دیگر اعتقادی به آنها ندارند را اصول و مبادی انقلاب فرض گرفته بودند و لذا ایشان را متهم کرده‌اند که شما دیگر به ارزش‌های انقلابی باور ندارید (به گفته زیباکلام) و اگر دارید پس در دهان زیباکلام بزنید که از جانب شما آن اظهار نظرها را کرده.

اولین نکته اساسی درخصوص کیفرخواست جدید تندروها علیه‌ هاشمی ‌رفسنجانی آن است که چه کسی گفته که آنچه را بنده می‌گویم آقای‌ هاشمی دیگر به آنها اعتقادی ندارند، اصول و مبادی مسلم انقلاب اسلامی هستند؟ .

اشکال دوم تندروها آن است که برخی از باورهایی را که بنده به آقای‌ هاشمی ‌رفسنجانی در آن یادداشت نسبت داده بودم، مغایر و در تضاد با اهداف و آرمان‌های انقلاب اسلامی فرض گرفته‌اند.

بگذارید از این دومی شروع کنیم که نشان دادن آن بسیار راحت‌تر است. بنده نوشته‌ام که آقای‌ هاشمی‌ رفسنجانی می‌خواست ایران توسعه‌نیافته و عقب‌مانده را، از نظر پیشرفت صنعتی و توسعه به مسیر ژاپن ببرد. آیا اینکه یک مدیر سیاسی در ایران خواسته باشد که ایران از نظر رشد و توسعه اقتصادی به پای ژاپن برسد، جرم، خلاف و عبور از آرمان‌های انقلاب است؟ آیا ژاپن نمودن ایران گناه کبیره است؟ اگر مثل ژاپن شدن این همه ننگ و عار است و خلاف باورهای انقلاب اسلامی، پس چرا هر طرحی که در کشور اجرا می‌شود، هر ساختمانی که کلنگ آن زده می‌شود، هر دستگاهی که در داخل کشور ساخته می‌شود، یا هر واحد تولیدی که افتتاح می‌کنیم، با افتخار می‌گوییم که اولین یا بزرگ‌ترین در خاورمیانه است؟ یا می‌گوییم مشابه آن در منطقه و در کل خاورمیانه وجود ندارد؟ .

گناه دیگر ‌هاشمی به روایت بنده آن بوده که گفته‌ام ایشان می‌خواستند اقتصاد دولتی فاسد، درمانده، علیل و ناکارآمد را نابود کرده و روی ویرانه‌های آن یک اقتصاد آزاد مدرن ایجاد کنند. کجای این تفکر، خلاف باورهای انقلاب اسلامی است؟ آیا اقتصاد دولتی ظرف 200سال گذشته در هیچ کشوری توانسته موفق شود؟.

34 سال است که ما به دنبال ایجاد یک الگوی توسعه اقتصادی که با مختصات و ویژگی‌های فرهنگ، تاریخ و تمدن ایرانی و اسلامی ما همخوانی داشته و برگرفته از نبوغ و استعداد بومی ما ایرانی‌ها باشد هستیم. در حالی که طی این 34 سال، کشورهای بسیاری با الگوبرداری از مدل اقتصادی که‌ هاشمی به دنبال اجرای آن در ایران بود، موفق شدند از مدار توسعه‌نیافتگی خارج شده و امروز بدل به اقتصادهای توسعه‌ یافته صنعتی شوند.

صادرات ترکیه به مرز 150میلیارد دلار در سال رسیده است و ما قرار است که در همایشی از جانب نخبگان حوزه و دانشگاه درخصوص ویژگی‌های الگوی ایرانی-اسلامی توسعه برای صدمین بار به بحث و بررسی بنشینیم. آقای‌ هاشمی ‌رفسنجانی هیچ کدام اینها را قبول ندارند.

او از همان نخستین روز ریاست‌جمهوری‌اش با همه توان می‌خواست ایران را در مسیر ترکیه، هند، آرژانتین، برزیل، لهستان، چین و... قرار دهد. آیا اگر کسی بعد از این مدت اعتقادش به این سخنان را از دست داده باشد، اعتقادش به انقلاب اسلامی و دین مبین اسلام را از دست داده است؟

اتفاقا حرکت نکردن با شعارهای دهان پرکن اما بی‌محتوا و تو خالی نکشاندن است که در حقیقت عین انقلابی بودن است. حاصل شعارها و اصطلاحات ما در اقتصاد و توسعه آن شده که امروز به درآمدهای حاصل از نفت خیلی بیشتر از اوایل انقلاب نیازمندیم. ضمن آنکه تمام مدت هم خواسته‌ایم وابستگی‌مان را به نفت کاهش دهیم و حتی از بین ببریم. آیا اگر کسی به این ادبیات دیگر باور نداشته باشد، همچنان که ‌هاشمی‌ رفسنجانی ندارد، به انقلاب اسلامی بی‌اعتقاد شده است؟.

می‌رسیم به اتهامات خیلی جدی‌تری که رادیکال‌ها ظرف چند روز گذشته به آقای‌ هاشمی وارد کرده‌اند و از ایشان به اصرار می‌خواهند که یا اینها را تکذیب یا تکلیفش را با اصولگرایان روشن کند. مگر من چه گفته‌ام که آقای‌ هاشمی می‌باید تکلیف خودش را با آن مدعیات روشن کند؟ یا بگوید که آنها را قبول دارد و تکلیف خودش را با انقلاب روشن کند؟ یا آنکه اعلام شود که مطالب بنده درباره ایشان بی‌پایه و اساس بوده؟ .

به عنوان مثال، بنده نوشته‌ام: «آقای‌ هاشمی‌رفسنجانی در اساس فردی است معتدل، میانه‌رو، واقع‌گرا و واقع‌بین. او نه یک آرمانگراست، نه یک ایده‌آلیست و نه به مدینه فاضله‌ای باور دارد». آیا اگر یک رجل سیاسی فردی باشد معتدل، میانه‌رو و واقع‌گرا و متقابلا از آرمان‌گرایی پرهیز نماید، به چنین انسانی باید آن صفات را داد؟ آیا پذیرش قطعنامه 598 و پایان دادن به 8 سال جنگ با عراق دلالت بر آرمان‌گرایی می‌کند یا بر واقع‌گرایی‌؟.

آیا نفس اینکه یکی از نزدیک‌ترین و مورد وثوق‌ترین شخصیت‌های روحانی و غیرروحانی به امام(ره)، آقای رفسنجانی بودند مبین آرمان‌گرایی ایشان بود یا واقع‌گرایی‌شان؟ نوشتم که ‌هاشمی‌ رفسنجانی با هیچ فرهنگ، تمدن، کشور، ملیت و مردم کشور دیگری سر جنگ ندارد. نوشتم که او حتی با غرب و آمریکا هم مشکل ندارد و... و در ادامه نوشتم که مخالفان اصولگرای رادیکال ایشان در مقابل به همه اینها باور دارند.

اصولگرایان رادیکال آقای‌ هاشمی را زیر فشار قرار داده‌اند که اینها که زیباکلام به روایت از شما می‌گوید درست است یا نه؟ آیا شما دیگر اعتقادی به آمریکاستیزی ندارید؟ پاسخ من به اصولگرایان تندرو آن است که این اکبر ‌هاشمی‌ رفسنجانی نیست که از آرمان‌ها و اصول انقلاب عدول کرده؛ بلکه اتفاقا برعکس این اصولگرایان تندرو هستند که با جایگزین ساختن یکسری آرمان‌ها و ارزش‌های دیگر به جای آرمان‌های اصیل و اولیه انقلاب اسلامی، در حقیقت از اصول و آرمان‌های انقلاب عبور کرده‌اند. بیایید یک بار دیگر این پرسش بنیادی را از خودمان بنماییم: انقلاب اسلامی برای چه بود؟ مبارزات مردم ایران علیه رژیم شاه برای چه بود؟ مخالفت و اعتراضات مردم ایران به رژیم شاه بواسطه چه بودند؟ خواسته میلیون‌ها نفر که 34 سال پیش در چنین روزهایی در شهرهای مختلف ایران علیه رژیم شاه راهپیمایی می‌کردند چه بود؟ و... آیا پاسخ همه اینها خلاصه می‌شود در آنچه امروزه اصولگرایان رادیکال تبلیغ می‌کنند؟ نه، واقع مطلب این است که هیچ کدام از اینها که اصولگرایان رادیکال می‌گویند خواسته‌های مردم برای مبارزه علیه رژیم شاه نبود. 

در خاتمه باید بگویم این اکبر ‌هاشمی ‌رفسنجانی نیست که از ارزش‌های انقلاب فاصله گرفته و باید تکلیف خود را با جریان‌های تندرو روشن کند. این جریانات سیاسی تندرو هستند که ‌باید توضیح دهند انقلاب اسلامی برای چه روی داد؟ اگر اهداف انقلاب اسلامی روشن شود، در آن صورت مثل روز روشن خواهد شد که چه کسانی اهداف و ارزش‌های انقلاب را به خوبی پاس داشته‌اند و چه کسانی برعکس.

منبع : آرمان


نیــــــــک نیــــــــــــــــــــوز...
ما را در سایت نیــــــــک نیــــــــــــــــــــوز دنبال می کنید

برچسب : صادق زیباکلام ,هاشمی رفسنجانی ,تندروی , نویسنده : سردبیر نیک نیوز nick بازدید : 490 تاريخ : شنبه 14 بهمن 1391 ساعت: 1:30