نامه سوم 7اصلاح طلب به عسگراولادی: ولایت فقیه بخشی از قانون است؛ به آن پایبندیم

ساخت وبلاگ

 نامه سوم هفت اصلاح طلب به عسگراولادی

ابراهیم اصغرزاده، الیاس حضرتی، سعید لیلاز، محمدجواد حق شناس، مسعود سلطانی‌فر، سیدرضا نوروززاده و اسماعیل دوستی در سومین نامه خود به حبیب‌الله عسکراولادی تاکید کردند: ما به قانون اساسی پایبندیم و ولایت فقیه بخشی از این قانون است.

متن کامل نامه به نقل از روزنامه اعتماد :
برادر ارجمند جناب آقاي عسگراولادي، با سلام و احترام

ايام مبارك دهه فجر را به شما و ملت شريف ايران تبريك و تهنيت گفته و براي روح بلند شهداي انقلاب اسلامي و معمار بزرگ آن امام خميني (ره) تعالي درجات خواهانيم. با شما موافقيم كه آداب گفت‌وگو بايد رعايت شود و تعامل در چارچوبي كه حيطه‌هاي آن مشخص گرديده صورت گيرد. اما اين امر ضرورتا بدان معنا نيست كه نمي‌توان از ظرفيت‌هاي موجود و حوزه‌هاي ديگري براي پرسمان سود نبرد. اما از طرفي مي‌دانيم كه بايد مانند قهرماني كه جوانمردي را در رقابت برمي‌تابد وارد حريمي نشويم كه طرف مقابل را به ظاهر خلع سلاح كرده و باده پيروزي و مستي سر كشيم. چه كه اساسا محور گفت‌وگوي ما با شما برد و باخت نيست. نمي‌خواهيم چيزي را اثبات و حقي را پايمال نماييم. شما نيز صابون رفتارهاي كيهاني و جديدا روزنامه ايران به تن‌تان ماليده شده و مي‌دانيد كه چقدر اين حربه‌ها غيراخلاقي هستند. امروزه هر كه را مي‌خواهند وادار به سكوت كنند از شيوه‌هاي تفتيش عقايدي بهره مي‌برند. اينكه بايد پاسخ را تنها با آري يا نه بدهي! اين براي ما و شما زيبنده نيست. روشن است آن‌كه مي‌گويد به اجراي بدون تنازل قانون اساسي پايبند هستم به ولايت فقيه نيز كه يكي از اركان اين قانون است پايبندي دارد. اما اگر مدل وزن‌كشي و محاسبات عدد و رقمي در ميان‌ آيد چگونه مي‌توان صحت ادعاها را باور كرد. كدام يك به نظر شما پايبندي و تعهد بيشتري به قانون اساسي دارند. آن‌كه ادعاي ولايتش گوش فلك را كر كرده بود و از هر ابزار غيراخلاقي براي حذف رقيبش سود برده و مي‌برد يا آن?كه به احترام حكم حكومتي جور مخالفت برخي از همفكرانش در مجلس ششم را به جان خريده بود؟ آن‌كه در مقام رياست‌جمهوري با وجود عدم اعتقاد به برگزاري انتخابات هفتم مجلس شوراي اسلامي تن به خواست رهبري داد يا آن?كه به بهانه مخالفت با ابقاي وزيرش يازده روز به حالت قهر در خانه نشست؟تاريخ قضاوت خواهد كرد كه پيش‌بيني‌هاي دوستان ما در جريان مناظره‌هاي انتخاباتي تا چه حدي از صحت برخوردار بوده است. آيا بايد اين بلا بر سر شما و همفكرانتان مي‌آمد تا آن سخنان را باور كنيد؟ پس مهم ابراز زباني نيست. مهم صداقت و درستي عمل است. اين‌گونه نيست كه فكر كنيم سياست عرصه عمل اخلاقي نيست. اتفاقا سياست، آن هم سياست اسلامي بايد متكي به ارزش‌ها و اصول متقن اخلاقي و انساني باشد. در غير اين صورت در لجن‌زار بي‌تقوايي و سيه‌رويي فرو مي‌رويم و مصداق تئوري معروفي مي‌شود كه هدف وسيله را توجيه مي‌كند. درباره ولايت فقيه نظر ما را خواسته‌ايد. مثل آنكه يادتان رفته بنيانگذار ولايت فقيه چه كسي بوده است؟ حتما رابطه معنوي و عملي جريان فكري ما با آن رهبر كبير را به خاطر داريد. ما مفتخر به آن هستيم كه همفكران‌مان مورد وثوق كامل و اعتماد آن پير سفر كرده بودند. نمي‌خواهيم نبش قبر نماييم اما در ميان ده‌ها مورد تذكرات و ايرادات امام به جريان منتسب به شما تنها به موضوع توانايي در اداره نانوايي اشاره مي‌كنيم. اما از اين گروكشي‌ها كه مثلا بفرماييد اين را قبول داريد يا نه، به كجا مي‌رسيم؟ ولايت فقيه ارزش متعالي و ميراث باشكوه امام است. اما هم ما و هم شما مي‌دانيم كه اين نظريه يكي از مهم‌ترين نظريات در فقه شيعه است كه توسط امام خميني(ره) احيا و اجرايي شد.

از سوي ديگر، چرا تلاش نمي‌كنيم كه روح قانون‌گرايي و تمكين به روح قانون را در رفتارهاي خود نهادينه نماييم. مي‌پذيريم كه روحيه تخطي از قانون تنها مختص ما و شما نيست. اين امر به فقدان تربيت و تعامل تاريخي در استقرار قانون در كشور ما برمي‌گردد و تا رسيدن به نقطه مطلوب فاصله زيادي داريم. با اين همه بايد يادآور شويم كه مهم‌ترين دستاورد و ميراث مشترك ملت ايران در فرداي پيروزي انقلاب اسلامي پذيرش و تمكين به قانون اساسي است. اين قانون اركان و بنيان‌هاي مهم و مختلفي دارد كه ولايت فقيه يكي از اصلي‌ترين آن اركان است. آن مردماني كه در راي به قانون اساسي با رغبت و اشتياق آن را پذيرفته‌اند تمامي قانون اساسي را بدون تنازل و بدون ترجيح‌بندي به اصلي ديگر يا «نومن به بعض و نكفر به بعض» پذيرفته‌اند. ما به قانون اساسي پايبنديم و ولايت فقيه بخشي از اين قانون است. تلقي ما اين است كه ديگر بخش‌هاي قانون اساسي هم به همين اندازه داراي اهميت هستند. حال از شما مي‌پرسيم چرا شما و دوستانتان آنقدر كه به برخي اركان قانون اساسي تاكيد داريد به بخش‌هاي ديگر از جمله اصول مربوط به حقوق ملت و موادي كه مسووليت‌هاي مربوط به حاكميت در برابر ملت را تاكيد مي‌كند پافشاري نمي‌كنيد؟ آيا همان‌گونه كه برخي از همفكران شما در تلاشند تا با روشي نادرست و رندانه امكان گفت‌وگو و فعاليت از ما و دوستانمان را با انگ ضدولايت فقيه بگيرند، شايسته است ما هم شما و آنها را ناقضين و مخالفين حقوق ملت بدانيم؟قانون اساسي ميراث مشترك ملي و مذهبي ماست. اين قانون عصاره استقرار نظام ديني در ايران است. اما اين قانون هم وحي منزل نيست و ديديم كه چگونه به درخواست مردم و تاييد امام دچار بازنگري شد. اين فرض را مي‌پذيريد كه اگر باز مردم بخواهند، مي‌توانند آن را تغيير دهند. آنچه در اين ميان از نظر ما قطعي است راي و نظر مردم است. ما برخلاف برخي آقايان راي مردم را زينتي نمي‌دانيم. ما در غياب امام معصوم، حجت فعليت يافتن هر حكم و نظري در حوزه سياست را منوط به قبول نظر مردم مي‌دانيم. شما نيك مي‌دانيد كه امام اول و دوم ما دقيقا بر اساس همين فرض مقبوليت مردمي يكي 25 سال خانه‌نشين و ديگري تن به صلح با معاويه داد. مگر اين كلام حضرت امير در زمان بيعت در مدينه را فراموش كرده‌ايم كه فرمودند: «لولا حضورالحاضر و قيام الحجه به وجودالناصر و ما اخذالله علي العلما ان لا يقار...» هر حكومتي تنها مي‌تواند به خواست و اراده ملت مستقر شود. اقتدار را بايد حق اخلاقي حكومت كردن معنا كرد. هنوز طنين رساي امام در بهشت زهرا را فراموش نكرده‌ايم كه حتي اگر پدران ما براي دوران خود حكومتي را انتخاب كرده‌اند اين لزوما نمي‌تواند براي نسل‌هاي بعد اعتبار داشته باشد. فارغ از مجادلات حقوقي اين نظر، آيا معنايي جز پذيرش راي و نظر مردم در بالاترين درجه داشته است؟بايد در اينجا يادآوري شود كه همين قانون اساسي زمينه‌هاي نظارت مردم بر تمام اركان را فراهم ديده است. تمام مناصب در جمهوري اسلامي چه مستقيم و غيرمستقيم با راي و نظر مردم انتخاب مي‌شوند. فارغ از شيوه اجرا و روش اين كار، از منظر تئوري قانونگذار پذيرفته كه حتي رهبر نيز با نظر غيرمستقيم مردم انتخاب مي‌شود و مجلس خبرگان از سوي مردم اين مهم را در اختيار دارند. اگر راي و نظر مردم بي‌اعتبار بود چرا در قانون اساسي براي مجلس خبرگان حق نظارت و در صورت ضرورت و ساقط شدن ارزش‌هاي مورد تاييد در قانون اساسي در رهبر مستقر، اجازه بركناري وي را دارا هستند؟ هر تعبير و برداشت ديگري درباره ولايت فقيه با ميراث امام در تعارض است و يادآور آموزه‌هاي خلافتي و غيرمردمي است. هر امري منوط به راي و خواست مردم است و اين امر تنها از بستر يك قرارداد اجتماعي كه اكثريت جامعه صحت و امكان تحقق آن را پذيرفته‌اند امكان‌پذير است. حكومت بازتاب اراده و خواست مردم است. اما بايد با صراحت بفرماييد كه جايگاه جمهوريت در اين تفكر كجاست؟ مردم صاحبان اصلي اين كشور هستند. هرگونه ترديدي در اين باره به مثابه ناديده گرفتن روح قانون اساسي است و تاوان عدم درك آن بسيار سخت خواهد بود.

برادر عزيز!

درباره تندروي‌ها و مرزبندي با طيف برانداز اشارتي داشته‌ايد. ما هم با شما موافقيم كه دوطرف، بلكه اكثر كساني كه در اين سال‌ها در ايران فعاليت سياسي داشته‌اند به اين بيماري

- تندروي- و آفت گرفتار آمده‌اند. اين حتي منحصر به ما و شما هم نيست. آيا اپوزيسيون خارج از كشور كه به ظاهر آزادي عمل هم دارد با اعتدال و ميانه‌روي و خردورزي رفتار مي‌كنند؟ آيا آنها در سابقه خود تندروي، راديكاليسم، جنگ مسلحانه و كشتار مردم بي‌گناه در كارنامه خود ندارند؟ اگر قرار است جامعه مطلوبي داشته باشيم همه ما بايد به نقد نظري و عملي خود بپردازيم. اما اينك تمركز ما بر گذشته نيست. بايد تنها از گذشته پلي به سوي آينده زد و از خطاها و سوءتدبيرها اجتناب كرد. مثلا از شما كه عضو باسابقه هيات منصفه مطبوعات هستيد، مي‌پرسيم، آيا در سالگرد انقلاب اسلامي نحوه برخورد با تعدادي از روزنامه‌نگارمان و حمله شبانه به مطبوعات اصلاح‌طلب كاري سنجيده و خردمندانه است يا تحميل هزينه‌يي گزاف به ساحت نظام و ارزش‌هاي انقلاب اسلامي در باب آزادي بيان و آزادي حق تبادل اطلاعات. اما چه كسي است كه مي‌تواند ادعا كند كه هم مي‌توان اصلاح‌طلب بود و هم برانداز! مفهوم اصلاح‌طلبي همان‌گونه كه در ذاتش هويداست با هر راديكاليسم و انقلابي‌گري و البته تغييرات ساختاري در تعارض است. اگر غير اين باشد كه نمي‌توان نامش را اصلاحات گذاشت!براندازي سر ديگر طيف افراط و تندروي در داخل است كه در نامه قبل بدان اشاره داشته‌ايم و نيازي به تفسير بيشتر نيست.

جناب عسگراولادي!

رفتارهاي خارج از عرف و اردوكشي‌هاي خياباني پسنديده نبوده و نيست. بي‌ترديد در انتخابات 88 رفتارهايي بروز كرده كه چندان قابل دفاع نيست. اما شما بگوييد آنچه در كهريزك با فرزندان مردم روا داشته شد، درست بود؟ رفتار و حمله وحشيانه براي بار دوم به كوي دانشگاه زيبنده بود؟ جالب است كه به معلول‌ها اشاره داريد اما يا عامدا يا سهوا چشمان خود را بر علل اصلي بروز بحران مي‌بنديد. البته ما وضعيت شما را درك مي‌كنيم و از محدوديت‌هاي شما باخبريم. دردناك‌تر اينكه در تمام آن حوادث تلخ رهبر انقلاب واكنش نشان داده و آن را جنايت ناميده‌اند. اما افكار عمومي از خود مي‌پرسد چگونه است كه دانشجويي براي انجام تظاهرات مسالت‌آميز حكم‌هاي سنگين قضايي مي‌گيرد و متهمان اصلي كهريزك نه تنها محاكمه نمي‌شوند بلكه همچنان منشأ فسادهاي بزرگ براي نظام اسلامي هستند.

جناب عسگراولادي!

بر اساس اصل 27 قانون اساسي شركت در تجمعات مسالمت‌آميز بدون اخذ مجوز آزاد است. آيا به قول مسوولان انتخابات، آن 14 ميليوني كه به مهندس موسوي راي داده بودند حق هيچگونه اعتراض مسالمت‌آميزي نداشتند؟ آيا راهپيمايي باشكوه و مدني مردم تهران كه به گواه شاهدان بيش از 3 ميليون نفر در آن با كمال آرامش شركت كردند، كاري خلاف مصالح نظام بود؟ در راهپيمايي مذكور حتي يك نفر شعار نداد. هيچ اعتراضي جز در قالب سكوت صورت نگرفت. مردم ايران بلوغ و نجابت خود را در آن اعتراض بزرگ نشان دادند. اما طرف مقابل چه كرد؟ آيا از خود تا حال پرسيده‌ايد كه رفتار صدا و سيما در آن بحران چگونه بوده است؟ رفتار نهادهاي نظامي و امنيتي چگونه بوده است؟ همان‌گونه كه تظاهرات بعدي و آشوب‌ها و درگيري‌هاي متعاقب آن مسووليت‌زا است، در پاسخ به سوال شما بايد گفت، برخوردهاي خشونت‌آميز با مردم در خيابان نيز تحت هر عنواني مذموم و محكوم است. شما كه به شايستگي از حكومت ديني سخن گفته‌ايد، برخي رفتارها را مقايسه كنيد با رفتار امام ما در شنيدن خبر تعرض به خلخال زني يهودي در شهر انبار!اما برادر عزيز! چرا نمي‌خواهيد بپذيريد كه موضع‌گيري نهادهاي مجري و ناظر انتخابات در سال 88 موجب بروز ابهاماتي گرديد. چه لزومي داشت كه با همه حمايت‌هايي كه از رييس‌جمهور صورت مي‌گرفت، مقاماتي كه مسووليت‌شان در انتخابات ايجاب مي‌كرد كه بي‌طرفي خود را حفظ نمايند وارد اين كارزار شوند؟ مثلا واجب بود كه برخي از اعضاي شوراي نگهبان به نفع يك كانديدا سخنراني نمايد؟ آيا در اين كشور سخنرانان و حاميان ديگري وجود نداشتند؟شما بهتر مي‌دانيد كه در برخي كشورها براي پرهيز از اينگونه شائبه‌ها، رييس حكومت، دادستان عالي، فرماندهان ارتش حتي حق شركت در انتخابات را ندارند، از اين باب كه مبادا شائبه طرفداري از كانديداي خاصي به ذهن متبادر شود. ما در برابر برخي بي‌قانوني‌ها سكوت كرديم. اما شما چرا در برابر واژه خس و خاشاك سكوت كرديد؟ آيا آن 14 ميليون شايسته اين بي‌احترامي بودند؟ ما در برخي موارد درست عمل نكرديم. اما شما در برابر وجدان خود پاسخ دهيد آن مظلوماني كه هزينه‌هاي سنگين دادند و اراده‌يي هم براي دفاع از حقوق‌شان وجود نداشت بايد چه مي‌كردند؟ضمن تاييد تاكيد حضرتعالي بر حفظ حقوق حاكميت ولي حقوق حقه مردم چيزي نيست كه در سايه حقوق حاكميت بي‌رنگ شده و اصالت خويش را از دست بدهد. مخصوصا مردمي كه امكاني براي دفاع از حقوق پايمال شده خويش نداشته باشند. مهم حمايت از مردمي است كه امكاني براي دفاع از حقوق پايمال شده خود ندارند. اما به نكته جالبي اشاره داشتيد. اينكه در اين 10 سال اقبال مردمي به اصولگرايان شده است. و اصلاح‌طلبان ظرفيت پذيرش اين امر را نداشته‌اند. شما را انسان با اخلاقي مي‌شناسيم. واقعا به اين سخنان باور داريد؟ اينكه در اين 10 سال اقبال مردمي با شما و همفكران‌تان بوده؟ اصولگرايان در 10 سال اخير همواره در انتخاباتي بدون رقيب مسابقه داده‌اند. از انتخابات هفتم مجلس به اين سو همواره اصلاح‌طلبان را رد صلاحيت كرده‌اند. اينك كه با شما سخن مي‌گوييم بخش زيادي از دوستان ما در زندان هستند. فضا براي هرگونه فعاليت سياسي روز به روز محدودتر مي‌شود. به اين مي‌گوييد اقبال مردمي؟با تمام تنگناها و محدوديت‌ها در همين انتخابات پيش روي رياست‌جمهوري و شوراهاي شهر و روستا، اگر امكان حضور اصلاح‌طلبان با شرايط عادلانه فراهم شود. آنگاه پاسخ خود خواهيد يافت. اصولگرايان تنها در انتخابات شوراي دوم شهرها كه با قهر مردم روبه‌رو گرديد و به پاي صندوق‌ها راي نيامدند، توانستند با كسب يك‌دهم آرا در مقايسه با ادوار پيش، به صورت دموكراتيك برنده شوند. حتي در انتخابات رياست‌جمهوري 84 مجموع آراي ريخته شده به سبد اصلاح‌طلبان در مقايسه با مجموع سبد آراي اصولگرايان به طرز فاحشي بالاتر بود. اصولگرايان بايد خوشحال بوده باشند كه آن موفقيت تنها به دليل تنوع كانديداهاي اصلاح‌طلبان محقق شده بود. به هر حال اگر از اين پايگاه اجتماعي اطمينان داريد، اين گوي و اين ميدان.

برادر بزرگوار ما!

از شوكت و عظمت ايران عزيز سخن رانده‌ايد كه سخن حقي است و البته جاي شكر دارد كه مي‌پذيريد وضعيت در حوزه‌هاي اقتصادي، مديريتي و بين‌المللي خوب نيست! همين اندازه هم جاي شكر دارد. اما بايد يادآوري كرد كه اين دولت اصولگرا، بالاترين تخلفات قانوني و تخطي‌هاي فراوان و بي‌نظيري در عبور از مصوبات قانوني و مصوبه‌هاي مجلس و از همه مهم‌تر قانون اساسي دارد. كافي است تا به رفتارهاي ايشان با نهادهاي قانوني مخصوصا مجلس شوراي اسلامي نگاهي بيندازيد. اما مساله در اينجا نيست. مهم نوع راهبرد به مديريت كلان اداره كشور است. ما داراي توان موشكي بازدارنده و از نظر نظامي قدرت اول آن هستيم كه جاي شكر دارد. اما ضمن افتخار به دستاوردها و زحماتي كه در حوزه‌هاي نظامي و علمي به دست آمده بايد از خود پرسيد، آيا انقلاب اسلامي براي ورود به عرصه رقابت‌هاي نظامي پديد آمد؟ انقلاب براي اين تحقق يافت تا بهره بهتري از مواهب دين اسلام وآزادي‌هاي سياسي و مدني و عدالت اجتماعي ببريم. شما نيك مي‌دانيد كه شاخص‌هاي قدرت در جهان تغيير كرده است. ديگر با نگاه به زرادخانه‌هاي يك كشور درباره قدرت آن داوري نمي‌كنند. مثال روشن آن كشورهاي كره شمالي و جنوبي هستند. اولي داراي قدرت نظامي بالا و هسته‌‌يي است. در عوض، مردمانش از قحطي و گرسنگي در حال عسرت و فشارهستند و كشورشان پادگان بزرگ نام دارد. ديگري با امكانات نظامي محدود، جزو 10 كشور در باشگاه تريليون‌دلاري‌هاست. به سرنوشت مالزي بنگريد. در طول 30 سال گذشته چه اتفاقي در اين كشور روي داده كه به يكي از بزرگ‌ترين قدرت‌هاي اقتصادي منطقه شرق دور بدل شده است. قدرت يك كشور به رفاه و رضايتمندي مردمانش است. به ارزش پول ملي، شاخص‌هاي اشتغال و رفاه و تامين اجتماعي مربوط مي‌شود. چرا راه دوري برويم، مگر اتحاد جماهير شوروي سابق رقيب غرب در مسابقه تسليحاتي و رقابت‌هاي فضايي نبود؟ آنها بزرگ‌ترين اشتباه‌شان اين بود كه در اولويت‌هاي خود ناخواسته يا زير فشار غرب تغيير داده بودند. از اولويت اول رفاه و افزايش ثروت و توسعه اقتصادي به اولويت ديگري با عنوان رقابت تسليحاتي و فضايي دست يافتند. از نتيجه اين اقدام حضرت عالي بهتر اطلاع داريد. ما بايد كاري كنيم كه هركس گذرنامه ايراني را مي‌بيند به آن احترام گذارد. راه نيل به اين مهم نيز جنجال‌آفريني و غوغاسالاري نيست. امروز در امر اشتغال با فاجعه روبه‌رو هستيم. نرخ تورم بر اساس شاخص‌هاي رسمي نزديك 30 درصد و بر اساس آمارهاي واقعي بيش از اين است. بانك‌ها در حال ورشكستگي هستند. شاخص فلاكت ركوردي بي‌سابقه زده است. اما شگفت‌انگيز است كه اجازه دهيم دروغي بزرگ و روشن – از فرط تكرار- به عنوان حقيقت، حتي در نظر بزرگواراني چون شما جا بيفتد. هر اقتصادداني مي‌داند كه تورم يك ضربه بزرگ دولت‌ها به فرودست‌ترين و محروم‌ترين اقشار هر كشور است. به نظر جنابعالي آيا اين درست است كه شبانه از جيب محرومان‌برداريم و بامدادان با دميدن در بوق و كرنا و با اهداف انتخاباتي روشن، همان يا بخشي از آن را به عنوان عيدانه به خودشان بدهيم؟ آن هم در حالي كه توليد ثروت متوقف شده، چراغ اشتغال رو به افول است، بهره‌وري واژه‌يي است فراموش شده....؟ با اين همه با اين نظر شما موافقيم كه در دوران دولت فعلي فاصله طبقاتي كمتر شده است. تفسير ما از اين سخنان چنين است. اين دولت دست به هدم كامل طبقه متوسط زده و با گسترش فقر، طبقه متوسط را به طبقه پايين نزديك كرده است. در حالي كه بايد عكس اين امر اتفاق مي‌افتاد. حال با يك روش ساختاري براي گسترش فقر براي همه آحاد جامعه روبه‌رو گشته‌ايم. با اين همه بر اين باوريم كه شما وضعيت را بهتر مي‌دانيد اما معذوريت‌هاي شما نيز قابل درك است!

جناب عسگراولادي!


با اين همه نمي‌توان تنها از گذشته و تلخي‌ها سخن راند و راهي به سوي آينده تعبير نكرد. ايران كشوري استثنايي با مردماني بزرگ است. چنانچه هر چه زودتر از سياست‌هاي غلط دست كشيم ضرر نكرده‌ايم. ما نمي‌توانيم بدون توجه به عرصه تحولات منطقه‌يي و بين‌المللي افق جديدي را براي سال 92 ترسيم كنيم. يكي از مهم‌ترين راه‌ها براي گذر از بحران‌ها بازگشت و اعتماد به مردم است. اين تفكر باطل و خطرناكي است كه عده‌يي تصور مي‌كنند با ايجاد امنيت ظاهري مي‌توانند مسائل را حل نموده بر مشكلات فايق آيند. انتخابات آتي مي‌تواند پيوند‌دهنده مجدد قلوب و نوعي حركت به جلو مبتني بر آشتي عمومي باشد. اين انتخابات مي‌تواند قواعد و استاندارد انتخاباتي را زنده و به تمام گروه‌هاي وفادار به قانون اساسي امكان رقابتي شفاف و سالم دهد. چنين انتخاباتي مي‌تواند موجب تضمين ثبات و امنيت داخلي و خارجي كشور باشد. مردم را دلگرم نموده و آنها را به پاي صندوق‌هاي راي آورده، ثبات و منافع ملي را تضمين كند. بديهي است دولتي برآمده از انتخاباتي همه‌گير و سالم مي‌تواند با پشتوانه قوي به مذاكره با قدرت‌هاي خارجي براي حفاظت و حضانت از منافع ايران اسلامي در تمامي حوزه‌ها بپردازد.

ما به سهم خود براي تحقق چنين شرايطي دستان خود را به سوي شما و هر دلسوز و علاقه‌مند به اعتلاي اسلام وايران دراز مي‌كنيم.

در پايان بايد اذعان نماييم، در شرايطي كه بوق وكرناي جنجال‌آفرينان بلند است، شما دست به كار بزرگي براي تداوم اين گفت‌وگوها زده‌ايد. تاريخ از اين منش به نيكي ياد خواهد كرد.

ابراهيم اصغرزاده- الياس حضرتي- سعيد ليلاز- محمدجواد حق‌شناس- مسعود سلطاني‌فر- سيد رضا نوروززاده- اسماعيل دوستي.
 
نیــــــــک نیــــــــــــــــــــوز...
ما را در سایت نیــــــــک نیــــــــــــــــــــوز دنبال می کنید

برچسب : عسگراولادی ,اصلاح طلبان , نویسنده : سردبیر نیک نیوز nick بازدید : 356 تاريخ : پنجشنبه 19 بهمن 1391 ساعت: 4:44