نويد وزيري آينده. شايد بتوان تمام اين دو صفحه را در گروي اين واژه دانست. آينده براي هر انساني و در هر سني معني خاص خود را دارد. اما آينده معمولا براي كودكان و جوانان
به واسطه كثرت زمان پيش رو معناي مثبت و آميخته با اميد مييابد. پيش بيني درست از آينده و تلاش براي بهتر ساختن آن در زندگي هر شخصي ميتواند عنصر تعيينكننده و يكي از ابزارهاي لازم و كارآمد براي نيل به موفقيت و حتي سعادت باشد. فارغ از زندگي شخصي آينده و كيفيت آن در مسائل و موضوعات بسياري مورد بحث قرار دارد و هر انساني بياختيار به آينده موضوعات پيرامون دغدغههاي ذهنياش ميانديشد. آينده ايران چه خواهد شد؟ تكنولوژي در آينده تا كجا پيش ميرود؟ طب و علوم مرتبط به آن در آينده چه تجربه خواهند؟ تاريخ هنر در آينده شاهد چه آثار جريانسازي خواهد بود؟ اما از جمله سوالاتي كه چندي است در ميان اهالي فرهنگ و هنر مطرح است و ميتواند در اين صفحه هم مطرح شود، اين است كه آيندگان چه درك و دريافتي از مفاهيم اصيل خواهند داشت؟ ميزان وفاداري و شناخت ايشان نسبت به ميراث فرهنگي- هنري نياكان خود چقدر است؟ به علاوه اين مساله همواره يكي از نگرانيهاي منتقدين تجددگرايي بوده است. امروزه با سهولت و گستردگي روابط، تبادل وسيع و نه لزوما دقيق فرهنگي و رخنه تساعدي مدرنيسم در ميان جوامع شرقي، ديگر كمتر به عناصر اصيل فرهنگي و هنري توجه ميشود. نسلهاي جوانتر جامعه هنرهاي اصيل را كهنه و عقب مانده تعبير ميكنند و آن عده قليل كه ارزش و حرمتي براي هنرهاي اصيل قائلند ادراك كافي از اين پديده ندارند و با آموختهيي كليشهيي و فانتزي فقط اين را ميدانند كه حفظ و ابقاي هنرهاي اصيل لازم است. حال اينكه چرا لازم است؟ هنرهاي اصيل چيست؟ و پوششهاي بنيادين ديگر، غالبا بيپاسخ ميمانند يا با شعارهاي فاخر ملي گرايانه و لحني كوبنده پاسخي نه چندان عميق ميگيرند. اصلا همين به كارگيري واژه ها «حفظ» پيش از عبارات «هنرهاي اصيل» و «ميراث فرهنگي» گويي در ژرفاي كاربردش به نابودي ريشههاي فرهنگي معترف است. با اين مايههاي فرهنگي و اصالتها بايد زندگي كرد. حفظ اصالتها كمترين فايده را خواهد داشت در حالي كه كاربردي در جامعه ندارد. جايي در روزمرگي مردم ندارد. برخورد موزهيي و به اصطلاح «پشت ويتريني» با هنرهاي اصيل به نوعي امتناع ورزيدن و به حاشيه بردن اين داشتههاي كهن است. زهي تاسف كه ما امروزه در دوراني روزگار ميگذرانيم كه در پاسخ به چنين سوالهايي بايد بشنويم و بگوييم همين هم «غنيمت» است. بيشك مطالب فوق براي آن كساني كه متوجه سير تحولات فرهنگي هستند سخن تازهيي نخواهد بود جز واگويي شهود عيني و برخي گلايههاي ايشان. در هفته گذشته يادداشتي مختصر درباب حضور دختري خردسال در جشنواره موسيقي فجر نوشتم كه در اين صفحه با حوصله بيشتري به چند و چون تربيت نوازندگي ايشان خواهم پرداخت.
تارا پيرآينده به مدد مسوولان و برگزاركنندگان بيست و هشتمين جشنواره موسيقي فجر توانست در اين رويداد مهم موسيقي كشور شركت كند واتفاقا از چهرههاي مطرح جشنواره موسيقي امسال بود. تارا بيوگرافي خود را به طور كامل برايم توضيح داد كه در متن گفتوگو ميخوانيد. اما قبل از آن جايز است به بستر رشد و البته نقش والدين تارا اشاره كنم. تارا در خانوادهيي فرهيخته و اصيل متولد شده است و پرواضح است كه او علاوه بر استعداد و نبوغ محرز و خدادادي، شانس برخورداري از تربيت و آموزشهاي سالم فرهنگي را هم داشته است، خانواده تارا كوشيدهاند علاوه بر موسيقي ايراني او را با ديگر هنرهاي اصيل هم آشنا كنند و حس زيباييشناسي او را فعال كنند. كم نبودهاند كودكاني كه محفوظاتي در سر داشتهاند و با ممارستهاي بسيار، به صورت ظاهري به يك حرفه هنري اشراف يافتهاند. چون يك ابزار خودكار ضبط و پخش عمل كردهاند. اما تارا درك درخوري از مفاهيم اصيل و هنرهاي سنتي دارد، با وزني درست و فهمي كامل شعر ميخواند و تنها حافظهاش را به رخ نميكشد. با نقاشي و خوشنويسي آشنايي دارد، تصنيف قديمي را با جملهبندي و آكسانگذاري دقيق اجرا ميكند و به واسطه آشنايي با ديگر هنرهاي سنتي ايراني عنصر «حال» موسيقي و نوازندگياش مشهود است. نوازندگي يك مهارت است كه با ممارست حاصل ميشود اما احساس و انديشه با راهكارهاي ديگري تربيت ميشوند. اما نكته حايز اهميت در اين ميان همت والدين تاراست كه در ازاي پرداخت هزينههاي كلان براي كلاسهاي متعدد، خود براي فرزندشان زمان گذاشتهاند و نبوغ سرشار او را در مسيري مشخص قرار دادند. تارا چون بسياري كودكان ديگر در مقابل شبكههاي تلويزيوني، ماهوارهيي و با وقت گذرانيهاي بيهوده در فضاي مجازي رشد نكرده است. او چون بسياري از همسالانش تحت تاثير رسانههاي غربي و فارسيزبان برونمرزي و حتي درونمرزي نيست. او مثل ديگر كودكان و حتي بزرگسالان عاجزانه سرسپرده سريالهاي عوام فهم و عوام فريب و برنامههاي سبك تلويزيوني نيست. خانواده تارا اميدوارند بتوانند به تهران نقل مكان كنند تا فرزندشان در تنها هنرستان موسيقي دختران به تحصيل موسيقي به طور آكادميك بپردازد به راستي نقش وزارت فرهنگ ارشاد و اسلامي انجمن موسيقي ايران و ديگر نهادهاي مرتبط كه در كشف استعداد او كوشيدهاند، با پايان گرفتن جشنواره موسيقي به پايان ميرسد؟ بودهاند نخبگاني كه به علت كمبود امكانات و عدم آموزش صحيح به سر منزل مقصود نرسيدهاند و تنها نامشان و افسوس به هدر رفتن استعدادشان در ذهن اهالي موسيقي مانده است. تارا پيرآينده يك هنرجوي بسيار مستعد است و نه يك نوازنده كامل آواز همسالانش بسيار جلوتر است و ميزان پيشرفت او موجب حيرت است اما براي رسيدن به كمال راه بسياري در پيش دارد. ديناميك در موسيقي (شدت و ضعف صدا) را به خوبي رعايت ميكند. درك ريتميك قابلي دارد و راه به جريان انداختن ريتم در قطعات ضربي را به خوبي آموخته است. قطعات را تمپورال و مترونيك اجرا ميكند، جملهبندي قطعات را به درستي اجرا ميكند و در اجراي جملات آوازي با حوصله و با سكوتهاي بجا ساز مينوازد. سونوريته نسبتا خوبي دارد با توجه به اينكه با ساز 4/2 مينوازد (كوچكتر از حد معمول) و از همه اينها مهمتر تمركز و دقت در حين اجراست. اما بايد بگويم كه او بيشتر از هر نوازنده تحت تاثير استاد جليل شهناز است، در تاريخ ما ايرانيها بسيار بودهاند مشاهيري كه با القاب و صفات خود جاودان شدند و ما مردم ايران از قديم الايام دست توانايي در بخشيدن صفات گوناگون به بزرگان داشتهايم. دقيقا نميدانم چه كسي و در چه زماني لقب «خداوندگار تار» را به استاد جليل شهناز بخشيد اما گويي ديگر اين لقب به همراه آثار ايشان ماندگار شده است. قصد تحرير عبارات احساسي و تكراري (زرد) را ندارم كه نه در شالوده اين رسانه نه در نيت نگارنده و نه در شأن مخاطب ميدانم. اما آنچه بعد از چند جلسه ديدار و گفتوگو با تارا عايدم شد اين است كه براي كودكي كه هميشه مضراب تار خود را در كيف گردنياش نگه ميدارد، خداوندگار تار، خداوند روي زمين او شده است. فارغ از قواعد مرسوم ژورناليستي در فضاي صميمي به گفتوگو با تارا پرداختم كه بخشي از آن را در ادامه ميآورم. اول بايد از تمام اشخاص و اساتيدي كه در اين گفتوگو سخن رفته است درخواست كنم كه شرايط گفتوگو با يك كودك خردسال را دريابند و قطعا طبع بلند ايشان اين نكته را درك ميكند. دوم از عرفان صفيپور تشكر ميكنم كه در برگزاري اين گفتوگو مرا ياري كرد.
آقاي لطفي خيلي با احساس ساز مينوازد. تكنيك زياد مهم نيست بيشتر حس ايشان مهم است. ساز آقاي عليزاده تكنيكي است، دست و پنجه قوي ميخواهد، بايد گوش به موسيقي آشنا باشد، بايد فيزيك قوي داشت و با نت آشنا باشي، در ساز آقاي شهناز كه همه اين موارد به كار رفته است، بايد نتي و با گوش آثارشان را تمرين كرد. نكات ريز و دقيق به ياد داشته باشي و از ذهنت بيرون نرود. آقاي شهناز هم احساسي ساز مينوازد و هم دست و پنجه قوي لازم دارد موسيقي اصيل ايراني مفاهيم و مطالب زيادي را به شنونده منتقل ميكند، اما بيشتر موسيقيهاي پاپ در همان لحظهيي كه شنيده ميشود، تمام ميشود، همچنين موسيقي ايراني تا چند ماه فكر شنونده را مشغول ميكند
دوست دارم تلفيقي از نقاشي سنتي ايراني و غربي باشد. هيچ فرقي بينشان نميگذارم چون هر تابلو نقاشي از دنياي كسي است كه آن نقاشي را كشيده به هرحال هر كدام قشنگ است و دوست دارم همهشان را امتحان كنم و تلفيق كنم، ببينم چه چيزهايي از بينشان بيرون ميآيد.
سعي ميكنم شعر حتما كامل و صحيح باشد اگر مردم موسيقي را كمتر بشناسند اما شعر را بيشتر ميشناسند و ميفهمند موسيقي هر چقدر هم خوب باشد اگر مفاهيم شعري را كه منتقل ميكند پايين باشد يا به درستي ارائه نشود قطعا ارزش موسيقي هم پايين ميآيد.
هر شب با پدرم حدود يك ساعت شعر ميخوانيم. پدرم هر شب برايم از گلستان سعدي حكايت ميخواند
تارا جان بيوگرافي خودت را برايم بگو؟ من تارا پيرآينده هستم، 10سال سن دارم، از سه سالگي با سازهاي ارف مثل بلز و فلوت آشنا شدم و با موسيقي كودكانه شناخت پيدا كردم. از 6سالگي تنبك شروع كردم ولي در يك سال و نيم اخير تار را شروع كردم و ديگر روي ساز تار متمركز شدم. تار ساز حرفهيي خودم ميدانستم و حدود 19 ماه است كه تار ميزنم.
چرا ساز تار را انتخاب كردي؟ اصلا خودت ساز تار را انتخاب كردي يا خانواده؟ خودم انتخاب كردم چون از بچگي صداي ساز آقاي شهناز، آقاي لطفي و آقاي عليزاده در گوشم بود و صداي اين ساز را خيلي دوست داشتم.
از اساتيدي كه نام آوردي كدام آلبومهايشان را بيشتر شنيدي و دوست داري؟ از آقاي لطفي پرواز عشق و چاووش هشت از آقاي عليزاده شورانگيز و از آقاي شهناز خيلي كار شنيدم مثلا افتخار آفاق.
به نظر تو شيوه هركدام از اين اساتيد چه تفاوتهايي با يكديگر دارند؟
آقاي لطفي خيلي با احساس ساز مينوازد. تكنيك زياد مهم نيست بيشتر حس ايشان مهم است. ساز آقاي عليزاده تكنيكي است، دست و پنجه قوي ميخواهد، بايد گوش به موسيقي آشنا باشد، بايد فيزيك قوي داشت و با نت آشنا باشي، در ساز آقاي شهناز كه همه اين موارد به كار رفته است، بايد نتي و با گوش آثارشان را تمرين كرد. نكات ريز و دقيق به ياد داشته باشي و از ذهنت بيرون نرود. آقاي شهناز هم احساسي ساز مينوازد و هم دست و پنجه قوي لازم دارد.
براي جشنواره موسيقي فجر كدام قطعات را آماده كرده بودي؟ پرواز عشق آقاي لطفي و چهار مضراب ابوعطا از آقاي عليزاده.
رديف نواختي؟
دستگاهها را ميشناسم و پردههاي دستگاه را بلد هستم. قطعه هم در اكثر دستگاهها زدهام، مثل شور، ابوعطا، بيات كرد، دشتي، ماهور، همايون، اصفهان و...
پس درباره قطعاتي كه براي اجرا آماده كردهيي هم كمي توضيح ميدهي؟ بله. پرواز عشق در كوك دو، فا، دو بود. در دستگاه همايون و بيات اصفهان- اصفهان مي. اما پردههاي اصفهان و ابوعطا يك مقدار با هم متفاوتند و قرار بود در دو قسمت برنامه اجرا كنم كه نشد و به جاي اين قطعه يك چهار مضراب اصفهان از آقاي شهناز در همان اصفهان مي اجرا كردم.
ترجيح ميدهي كه كار نوازندگي را ادامه بدهي يا با تشكيل گروه موسيقي به آهنگسازي وارد شوي؟ دوست دارم كه هر دو كار را انجام دهم، مثل اساتيد بزرگ كه هم تكنوازي كردهاند و هم آهنگسازي و گروه نوازي.
اگر قرار باشد براي يك خواننده آهنگسازي كني يا در گروه خودت با او همكاري كني، او چه كسي است؟ آقاي شجريان.
ترجيح ميدهي با نوازندگان و خوانندگان هم سن خودت كار كني يا افراد بزرگسال و با تجربه؟ هر كدام يك حسني دارند. افراد بزرگتر فكر، رفتار و كارهايشان با من متفاوت است. يك دنياي ديگري با من دارند، اما كودكان برخوردهايشان و رفتارشان به من شبيه است. اما دوست دارم با هر دو كار كنم.
اگر قرار باشد خودت يك روز تدريس كني چه نكاتي را به شاگردانت گوشزد ميكني؟ تمرين مداومي در روز داشته باشند، دقت زيادي روي آهنگهايي كه گوش ميكنند داشته باشند.
اگر در جشنواره بخش مخصوص كودكان وجود داشت تو ترجيح ميدادي در كدام قسمت شركت كني؟
اولا فكر ميكنم بايد بخشي براي كودكان وجود داشته باشد، اما من در قسمت بزرگسالان شركت ميكنم.
فكر ميكني سطح نوازندگيات از كودكان فراتر است؟ نه، ولي ميخواهم ببينم سطح فكريام با آنهايي كه بزرگ هستند چه تفاوتهايي دارد. آنها چه دارند كه من ندارم.
اگر ميتوانستي در ضبط يكي از آلبومهايي كه تا امروز شنيدهيي شركت داشته باشي كدام اثر را انتخاب ميكردي؟ يكي در آلبوم افتخار آفاق آقاي شهناز كه خيلي دوست داشتم با ايشان ساز مينواختم و ديگري هم چاووش هشت.
كمي درباره آلبوم چاووش برايمان توضيح ميدهي؟
آلبوم چاووش هشت چون يك مقدار سرعتي و تكنيكي است و در آواز اصفهان هم هست من خيلي جذبش شدهام.
براي اجرا كدام شيوه را ميپسندي، قطعات پرشور و تكنيكي مثل چاووش هشت يا قطعات آرام و ملايم مثل افتخار آفاق؟ هر جمعي و هر شرايطي يك نوع از اجرا را ميطلبد، بستگي به شنوندگان دارد.
پس تو به نوعي مخاطبانت را روانشناسي ميكني؟ هم به مخاطبانم توجه ميكنم و هم احساس خودم را در نظر ميگيرم.
در سالن ارسباران گفتي ميخواهي قطعهيي كه آماده كرده بودي را عوض كني، چرا اين كار را كردي؟
ميخواستم يك قطعه حتما از آقاي شهناز در اجرايم باشد و به يادشان باشم كه در بستر بيماري هستند.
به نظر تو چرا امروزه مردم كمتر به موسيقي اصيل بها ميدهند؟
به خاطر اينكه موسيقي اصيل ايراني مفاهيم و مطالب زيادي را به شنونده منتقل ميكند، اما بيشتر موسيقيهاي پاپ در همان لحظهيي كه شنيده ميشود، تمام ميشود، همچنين موسيقي ايراني تا چند ماه فكر شنونده را مشغول ميكند و مداوما چيزهايي تازه در آن مييابي و بايد به آن فكر كرد.
راهي براي بازگشت مردم به سوي موسيقي اصيل سراغ داري؟ شبكههاي ماهوارهيي را بايد اصلاح كنند. مردم بيشتر به تلويزيون و آنچه در آن ميبينند اطمينان ميكنند و به موسيقيهاي سبك عادت كردهاند. مردم بايد موسيقي ايراني را بيشتر ببينند تا به آن هم عادت كنند.
اگه يك روز به تو بگويند كه ديگر نميتواني نوازندگي كني و در كل موسيقي را ادامه بدهي و قرار باشد يكي ديگر از رشتههاي هنري را انتخاب كني چه رشتهيي را انتخاب ميكني؟
نقاشي
به نظر تو شباهت بين نقاشي و موسيقي چيست؟ مثلا كسي كه آهنگسازي ميكند از خلاقيت خودش استفاده ميكند و از صفر يك آهنگي را ميسازد در نقاشي هم همينطور است و نقاش روي يك كاغذ سفيد از صفر يك نقاشي را ميكشد و در ضمن هر دو ميتوانند در زماني كه كار ميكنند اثرشان را تغيير بدهند و يك شكل تازهيي به آن بدهند.
دوست داري اين تلفيق و آزمون و خطا را در دنياي موسيقي هم تجربه كني و موسيقي ايران را با موسيقيهاي ديگر تلفيق كني؟
خير. دوست دارم موسيقي سنتي باشد. يعني چون موسيقيهاي ديگر را كم گوش دادم و بيشتر با موسيقي سنتي ارتباط برقرار كردم براي همين تلفيق را دوست ندارم.
چه سبكي از نقاشي را دوست داري؟ گرايشات نقاشي ايراني و اصيل يا گرايشات نقاشي غربي؟ دوست دارم تلفيقي از نقاشي سنتي ايراني و غربي باشد. هيچ فرقي بينشان نميگذارم چون هر تابلو نقاشي از دنياي كسي است كه آن نقاشي را كشيده به هرحال هر كدام قشنگ است و دوست دارم همهشان را امتحان كنم و تلفيق كنم، ببينم چه چيزهايي از بينشان بيرون ميآيد.
خودت الان نقاشي ميكشي؟ يا كلاس نقاشي رفتهيي؟ كلاس نرفتم ولي نقاشي و خوشنويسي را با مادرم كار ميكنم. مردمي هم كه به موسيقي اهميت ميدهند كم نيستند.
ب
ه نظر خودت نقاشيهايت چطورند؟ خودم كه نميتوانم نظر بدهم ولي ديگران ميگويند عالي است.
از بين همسن و سالهاي خودت كسي را ميشناسي كه نوازنده خوبي باشد؟ و بخواهي اينجا اسمي بياوري؟ نه همسن و سالهاي خودم را زياد نميشناسم يك دوست دارم در همدان كه تنبك ميزند. سيما ايماني و كس ديگري را نميشناسم. يعني حتما هستند ولي من نميشناسمشان.
موقعيت موسيقي در همدان چگونه است؟ كلاسها يا كنسرتهاي موسيقي برگزار ميشود؟ مردم پيگير هستند؟ كنسرتها كه معتدل است. نه كم است نه زياد. كلاسهايم به اندازه كافي است براي كساني كه علاقه داشته باشند اما قطعا به اندازه تهران نيست.
فكر ميكني كه چرا به اندازه تهران نيست؟ با توجه به اينكه همدان يك شهر تاريخي است و به نوعي فرهنگ در اين شهر نهادينه شده است. بيشتر به امكانات مربوط ميشود تا فرهنگ مردم. مثلا در تهران اساتيد بيشتري هستند كه تدريس ميكنند و همدان زياد هنرمند ندارد كه بخواهند كسي را درس بدهند يعني به اندازه تهران ندارند. مثلا يك معلم به 50 نفر درس ميدهد و بعد آن 50 نفر به 50 نفر ديگر درس ميدهند و به همين شكل بعد از چند سال موسيقي در آن شهر رواج پيدا ميكند.
تا حالا به اين فكر كردي كه بتواني از راه موسيقي مثل برگزاري كنسرتها و فروش آلبوم درآمد مالي هم داشته باشي.
نه تا حالا به آن فكر نكردم.
فكر ميكني تا 10 سال آينده چقدر پول درآورده باشي؟ ديگر چقدرش را خدا ميداند ولي اميدوارم در حدي باشد كه بتوانم به پدر و مادرم كمك كنم.
اگر مسقتل شوي و درآمد كافي داشته باشي، دوست داري در زندگي آيندهات چه چيزهايي داشته باشي؟ دوست دارم درآمدم در حدي باشد كه بتوانم يك خانه بگيرم يك ماشين يه تار خوب، در حد يك زندگي خوب و معمولي.
كدام تارسازها را ميشناسي و كدام تار، كدام ساز را ترجيح ميدهي. هاشميان، عباسي، ميرجلالي و يحيي را ميشناسم؛ تار يحيي و ميرجلالي را ترجيح ميدهم.
در اجرايي كه در سالن ارسباران داشي قبل از اجرا يك شعر خواندي به نظر ميرسد كه اهل شعر و ادبيات باشي. هر شب با پدرم حدود يك ساعت شعر ميخوانيم. پدرم هر شب برايم از گلستان سعدي حكايت ميخواند. از آقاي خيام و حافظ و ديگران.
كدام را بيشتر ميپسندي؟
خيام.
چرا خيام؟ خيام در مورد همه زندگي صحبت ميكند. انسان را از همه زندگي آگاه ميكند. از گذشته تا آينده و با زبان ساده با آدم حرف ميزند. كارهايش خيلي روي من تاثير گذاشته.
شعري از خيام در حافظه داري؟
حدودا نصف رباعيات خيام را حفظم.
يك رباعي برايمان ميخواني؟
اين يك دو سه روز نوبت عمر گذشت
چون آب به جويبار و چون باد به دشت هرگز غم دو روز مرا ياد نگشت
روزي كه نيامدست و روزي كه گذشت
يك نظريه وجود دارد كه تمام هنرهاي اصيل ايراني تحت تاثير شعر و ادبيات فارسي هستند تو با اين نظريه موافقي؟ حداقل در قياس با موسيقي ايراني؟
فكر ميكنم بله درست است. چون مثلا در شعر وزن داريم. در موسيقي هم وزن داري. هر شعري ريتم و آهنگ خودش را دارد. هر موسيقياي هم ريتم و آهنگ خودش را دارد. اصلا شعر خيلي نقش مهمي در موسيقي دارد. بيشتر تصنيفها و كارهاي موسيقي از شعر گرفته شده. به نظر من هم در مقايسه با موسيقي شعر اول قرار دارد.
در قياس با ديگر رشتههاي هنري چطور؟
در مورد هنرهاي ديگر من تخصص ندارم.
اگر قرار باشد خودت تصنيف بسازي به چه نكاتي در تلفيق شعر و موسيقي دقت ميكني؟
سعي ميكنم شعر حتما كامل و صحيح باشد اگر مردم موسيقي را كمتر بشناسند اما شعر را بيشتر ميشناسند و ميفهمند موسيقي هر چقدر هم خوب باشد اگر مفاهيم شعري را كه منتقل ميكند پايين باشد يا به درستي ارائه نشود قطعا ارزش موسيقي هم پايين ميآيد.
پس مفاهيمي كه شعر و شاعر منتقل ميكنند هم برايت مهم خواهد بود.
بله بايد ديد شعر چه معنايي را به آدم ميرساند در مورد مسائل زمان چه گفته. چه كلماتي داخلش به كار رفته چه مفهومي را منتقل ميكند.
يك نمونه معرفي ميكني؟ يك تصنيف از استاد روحالله خالقي و صداي استاد بنان هست به نام خوشهچين كه حداقل براي من مفهوم خوبي داشته شعرش هم واضح است.
حتما كودكان همسن و سال خودت را ديدهيي كه در حال كار كردن هستند. مثل دستفروشهاي پشت چراغ قرمز. فكر ميكني براي آنها چه كاري ميتواني انجام بدهي؟ اميدوارم بتوانم يك روزي به آنها موسيقي ياد بدهم و آموزش دادن به آنها بيشترين كمك را خواهد كرد.
تا آنجا كه من ميدانم حدودا صد تصنيف قديمي را در ذهن داريد. اگر امسال در جشنواره موسيقي بخش بانوان هم بود تو در آن شركت ميكردي و تصنيف هم ميخواندي؟
بله. اگر بخش بانوان بود حتما شركت ميكردم، تصنيف هم ميخواندم، آواز هم ميخواندم.
اگر قرار بود بين يكي از دو بخش يكي را انتخاب كني كدام را انتخاب ميكردي؟ (با اندكي تاخير) بخش بانوان
در مورد آقاي بهمن رجبي و تنيكنوازي كمي صحبت كنيم. به نظر تو شاخصهها و ويژگيهاي تنبكنوازي ايشان چه چيزهايي است؟ چه نكات منحصربهفردي در نوازندگي ايشان به نظر تو آمده است؟ در تدريسشان يا در نوازندگي؟
هر دو چه در اجرا چه در تدريس. بله. در درس دادن كه خيلي خوب هستند. خيلي با دقت درس ميدادند و اگر درسي را درست اجرا نميكردم باز هم ايراد همان درس را به من ميگفت و ميگفتند بايد بيشتر اين درس را تمرين كني و از درسهاشان فيلم هم ميگرفتيم و در خانه چند بار ميديديم.
در مورد نوازندگي ايشان چه توضيحي ميدهي؟ ساز ايشان چه شاخصههاي منحصربهفردي دارد؟ آقاي رجبي نكات ريز تنبكنوازي را رعايت ميكنند. مثل فرمول درست نشستن و درست ساز نواختن، آداب صحنهيي و....
بعضي از تنبكنوازها اين مسائل را به خوبي نميدانند. مثلا وقتي كنسرتهاي ايشان را ميديدم از طرز نشستن ايشان كه خيلي محكم و صاف مينشينند متوجه ميشدم كه ايشان يك نوازنده حرفهيي هستند.
تو چند سالي تنبك نواختهيي و بعد از آن هم تار نواختهيي و دو دوره آموزشي متفاوت را گذراندهيي؟ نواختن دوساز مختلف چه تاثيري روي اجراهاي تو داشته است؟
اگر كه تنبك نميزدم و از ابتدا تار ميزدم، با توجه به اينكه تنبك يك ساز ريتميك، است. ممكن بود يك قسمتي از قطعه را از ريتم بيفتم (بيندازم). اما وقتي تار نواختم يك نكات خيلي ريزي را ياد گرفتم كه بتوانم روي تنبك اجرايش كنم. مثلا قطعات آقاي شهناز كه نوازنده بايد دقت زيادي داشته باشد وقتي خيلي اين قطعات را تمرين ميكني، ناخودآگاه دقت اجراهايت بالا ميرود.
تصنيف خوشهچين را با صداي ديگر خوانندگان هم شنيدهيي؟
بله، با صداي آقاي سالار عقيلي
كدام اجرا را بيشتر دوست داشتي؟
اجراي آقاي بنان، البته اجراي آقاي عقيلي هم خوب بود ولي من اجراي آقاي بنان را بيشتر دوست دارم.
چرا؟ خب، شور و اشتياق و گرماي صداي ايشان. كلا صداي ايشان با ديگران فرق دارد. اصلا انگار اين تصنيف را براي صداي آقاي بنان ساختهاند. خيلي به صداي ايشان ميآمد.
حتما ميداني كه بداههنوازي و بداههخواني در موسيقي اصيل ايراني جايگاه رفيعي دارد. خصوصيات يك بداهه نوازي خوب چيست؟
كسي كه ميخواهد بداههنوازي كند بايد ديناميكها را متوجه شده باشد كه به چه شكل بايد نوآنس بدهد. بايد ريتم را در حافظه داشته باشد و از ريتم نيندازد. مغزش هم پر باشد. گوشش هم خوب باشد.
پرواز عشق، چشمه نوش اگر براي يك شخص غيرايراني كه هيچ شناختي از موسيقي ايراني ندارد بخواهي موسيقي ايراني را تعريف كني، به چه شكل برايش توضيح ميدهي؟ به چه نكاتي توجه ميكني؟
اول ميگويم كه موسيقي ايراني مثل موسيقي شما نيست و علاوه بر نيم پردهها، ربع پرده هم دارد. موسيقي ايراني سازهاي زيادي دارد كه هر كدام صداي خاصي دارد. موسيقي ايراني بايد حس و حال خوبي داشته باشد. مثلا با پيانو نميشود ويبره اجرا كرد ولي روي خرك تار يا سنتور ميشود ويبره اجرا كرد. البته با بعضي از سازهاي غربي هم ميشود ويبره را اجرا كرد. اما موسيقي سنتي ايران يك ظرافتهاي خاصي دارد كه بايد با دقت شنيده شود.
قانون كپي رايت را ميشناسي؟
كمي اطلاعات دارم.
(با توضيحي مختصر در مورد قانون كپيرايت) به نظر تو كپيرايت بايد در ايران رعايت شود؟ چرا؟ بله بايد اين قانون رعايت شود. براي اينكه مثلا همين آلبوم چشمه نوش آقاي شجريان، ايشان چندين سال زحمت كشيدند و آوازشان به اين قشنگي و زيبايي و لطافت رسيده و بعد حالا ما با يك كپي اين آلبوم را نخريم.
خب ايشان ناراحت ميشوند. هر كه باشد ناراحت ميشود. مگر اينكه از خودشان اجازه بگيريم. خب اما از طرف ديگر آثاري كه بيشتر كپي ميشوند توسط افراد بيشتري هم شنيده ميشوند. تو اگر روزي آلبومي داشته باشي كدام را ترجيح ميدهي؟
من ترجيح ميدهم آلبومم اورجينال خريداري شود.
در اين صورت بسياري از افراد كم بضاعت نميتوانند آثارت را بشوند. فكر ميكني چه راهكاري بايد براي اين موضوع انديشيد؟ بايد همه مردم و هر كسي كه كاري از دستش برميآيد كمك كند تا مردم هر چه بيشتر موسيقي خوب گوش بدهند.
هارموني وكنترپوآن
نميدانم
اتود يك راهي است براي تمرين كه انگشتها را سريع و فكر را هم قوي ميكند.
جايزه گرمي نميدانم.
پيش درآمد قطعهيي است كه قبل از درآمد نواخته ميشود. معمولا ريتم سنگيني دارد ولي نه خيلي ملايم
سلفژ سلفژ صدا را قوي ميكند. باعث تمرين و استمرار ميشود. مثلا وقتي ميخواهيم به استوديو برويم و قطعهيي را اجرا كنيم قبل از آن بايد آن نت را سلفژ كنيم تا بتوانيم اجراي خوبي داشته باشيم.
ضد ضرب سنگكپ. وقتي كه به يكباره اول ضرب سكوت چنگ داشته باشيم و صدا به يكباره قطع ميشود.
مدلاسيون
نميدانم.
مركبنوازي وقتي از يك دستگاه به دستگاه ديگر ميرويم.
نشر موسيقي ماهور
بيشتر كتابهاي موسيقي از موسسه ماهور چاپ ميشود و كلا سيدي، كتاب، مجله موسيقي دارد. طبقه پايين كلاس آقاي لطفي هم هست.
آرپژ
نميدانم.
اقتصاد هنر اگر پول باشد كسي كه ساز خوب ندارد، ميتواند يك ساز خوب بگيرد. ميتواند به سفر هم براي كنسرت برود.
پاساژ
چند نت را پشت سر هم و تند نواختن
نت شاهد يعني نت تونيك. آن نتي كه بيشتر از نتهاي ديگر روي آن تكيه ميشود.
بيمه هنرمندان نميدانم.
ساند چك
يعني قبل از كنسرت ببيني ميكروفن و وسايل صحنه چگونه است. صداي ساز نوازنده را درست ميكنند. ميتواني جاي صندليت را روي صحنه درست كني.
تنبور
يك ساز ايراني است. ربع پرده ندارد و نيمپرده دارد. حتي مضراب آن هم با انگشت است. قديميترين ساز ايراني است.
كرشندو دكرشندو كم و زياد كردن صداي ساز
مضراب پروانه
مضراب راست. راست چپ است. بسيار شبيه دراب است ولي فرق ميكند و در چهار مضرابها خيلي استفاده ميشود.
اگر بخواهي تنها براي يكي از بزرگان كشور خواه يك شخصيت سياسي، ورزشي، فرهنگي و.. ساز بنوازي و قطعهيي را به آن شخصيت تقديم كني چه كسي خواهد بود؟ استاد جليل شهناز.