سرمقاله بهار: چرا اوباما می‌خواهد مذاکره کند؟

ساخت وبلاگ

 

  • چرا اوباما می‌خواهد مذاکره کند؟
  •  

  • شاید بتوان تاکید کرد که در هیچ دوره‌ای مانند امروز مقامات دولت آمریکا به‌ویژه اوباما در اظهارات اخیرش به نقل از جان کری، وزیر امورخارجه، بر گفت‌وگو و مذاکره مستقیم و دوجانبه با ایران اصرار نداشته‌اند. این پیام به روش‌های مختلف و گاه با کنایه و امروزه به صراحت و شفافیت بیان شده است. به‌ویژه پس از پیروزی اومابا در دوره دوم و انتخاب جان کری و هیگل به عنوان وزرای خارجه و دفاع این صراحت، لحنی صریح‌تر به‌خود گرفته است. قطعا در این فرآیند که از موضع سرسختانه «مهار ایران» به «مذاکره با ایران» تغییر یافته است، عوامل متعددی نقش داشته‌اند و نباید این چرخش یا تغییر را «تک‌عاملی» تلقی کرد. ایستادگی ایران بر سر حق داشتن توان هسته‌ای بی‌تاثیر نبوده است. اما نباید از یاد برد که سیاست‌های آمریکا هم «تک‌محوری» نیستند. در زمانی بحث مذاکره جدی و مکرر شده که از شدت و حجم تحریم‌ها علیه تعاملات اقتصادی، مالی و فن‌آوری ایران کاسته نشده است. اما این تغییر در رویکرد دولت آمریکا همان وزن و معیاری را ندارد که در سال‌های گذشته داشته است و بی‌شک رویکرد جدیدی در سیاست‌های مرتبط با ایران محسوب می‌شود. اما چرا اوباما به چنین تغییری در سیاست خارجی خود نسبت به ایران گرویده است؟
    یکی از عواملی که می‌تواند در این زمینه بررسی شود، تغییر رویکرد اوباما در مدیریت مسائل داخلی آمریکا است که نمودها و مظاهر آن را در سیاست خارجی به‌طور کلی و نسبت به ایران، به‌طور خاص، می‌توان مشاهده کرد.
    بحران مالی آمریکا و ورشکستگی بانک‌ها و موسسات و کارخانه‌های مهم تولیدی- صنعتی، رخدادها و پیشامدهایی نظیر بحران گردبادها، افزایش نرخ بیکاری و مشکلات اجتماعی- مالی اقشار کم‌درآمد و بی‌درآمد آمریکا، گرفتاری کم‌حاصل و کم‌نتیجه دخالت در کشورهایی مانند افغانستان و عراق و هزینه‌های سرسام‌آور آن که میراث سیاست خارجی و نگاه جمهوری‌خواهانه «بوش» بوده است، همگی عواملی بوده‌ا‌ند که قدرت اقتصادی- سیاسی آمریکا را در جهان فرسوده کرده است. در همین شرایط آمریکا در برابر جریان نیرومند و مقتدری به نام چین و هند قرار گرفته است که قدرت و عرض اندام خود در صحنه جهانی را نه از راه توان هسته‌ای و لشکرکشی و دخالت سیاسی- نظامی در کشورهای جهان، بلکه از راه رونق کسب‌وکار، تولید ملی و بازارهای کار ارزان‌قیمت در تولید پرسود در مصرف، به یک عبارت، از راه صادرات نرم‌افزار و کالا به دست آورده‌اند و امروز جهان را از طریق صادرات کالا تصرف کرده‌اند. آمریکا اگرچه همانند شوروی سابق می‌تواند به توان و قدرت نظامی خود در جهان ببالد و سیاست‌های خود را بر آن متکی کند، اما نتیجه واقعی چنین رویکرد و بینش نظامی‌گرایانه، از دست دادن میدان‌های اقتصادی و تجربه بحران‌های مالی بوده است که آینده قدرت اول جهان را به مخاطره افکنده است. به نظر می‌رسد اوباما با درک و فهم تحولات آینده و سمت‌وسو و معنای رقابت به معنای حقیقی، سعی دارد تا سلطه و چیرگی بر جهان از راه «نظامی‌گری» را به راه افزایش توانمندی و قدرت «درونی» خود چرخش و تغییر دهد. بنا بر یک نظریه سیاسی، دولت‌ها از دو راه می‌توانند اقتدار و صلابت خود را تحکیم و پایدار کنند، راه اول، راه‌حل جنگ‌سردی است که نماد آن شوروی سابق است که رقابت‌های بی‌مهار نظامی و تسلیحاتی به کم‌جان و بی‌رمق شدن قدرت و توان مالی و اقتصادی و سیاسی- اجتماعی درونی منجر شد و نهایتا به فروپاشی آن انجامید، راه‌حل دوم، راه چین و هند فتح جهان از راه کار و تولید و قدرت اقتصادی است. این راه‌حل قطعا سبب خواهد شد تا گشایش سیاسی و اجتماعی درونی را در پی داشته باشد و فرآیند افزایش تولید و کار و افزایش صادرات و ثروت ملی را تقویت و تضمین کند.
    اوباما با تغییر سیاست‌‌های قدیمی آمریکا در مورد عراق و افغانستان و مدیریت بحران سوریه و مسئله هسته‌ای ایران در همین راه دوم قدم برمی‌دارد و تلاش می‌کند تا با محدود کردن و مهار سیاست خارجی و پرهیز از هزینه‌های گزاف اقدامات نظامی به‌ مسائل داخلی خود اولویت دهد و رویکرد خود را برخلاف جمهوری‌خواهان از «نگاه به بیرون» به «نگاه به درون» تغییر دهد تا بتواند قدرت اول بودن در جهان را نه بر مبنای نظامی‌گری و توسعه و گسترش هزینه‌های سیاست خارجی خود بلکه از راه رونق بخشیدن به توان و قدرت داخلی و کسب‌وکار و تولید ثروت ملی تامین و پایدار کند. بنابراین تغییر در نگاه سیاست خارجی آمریکا معلول تغییر نگرش در جغرافیا و حوزه مسائل راهبردی است.
  •  

 

نیــــــــک نیــــــــــــــــــــوز...
ما را در سایت نیــــــــک نیــــــــــــــــــــوز دنبال می کنید

برچسب : روابط ایران و آمریکا ,دیپلماسی ,بین الملل , نویسنده : سردبیر نیک نیوز nick بازدید : 354 تاريخ : شنبه 12 اسفند 1391 ساعت: 23:43