نامه کیومرث پوراحمد برای دستیاران کارگردانان و برنامهریزان سینما
- بهار در راه است
- دستیاران سه! دستیاران دو! دستیاران یک که برنامهریزی هم میکنید معمولا.
جشنتان را تهنیت میگویم. حیف که تهران نیستم تا در جمعتان باشم و چشم در چشم، از تلاقی برق نگاههامان به وجد آییم و به یکدیگر امید ببخشیم که بهار در راه است، اگرچه زمستانی بلند و تلخ را تجربه کردهایم.
من هم 40 سال پیش دستیار بودم و از راه دستیاری صحنه را آموختم. در شبانهروز فقط چهارساعت میخوابیدم و 20ساعت قبراق و خستگیناپذیر کار میکردم. برنامهریزی میکردم. دستیاری میکردم. سیاهی لشگرها را تعلیم میدادم، با بیل و کلنگ زمین صاف میکردم. چاه میکندم، دیوار گلمالی میکردم، اسب میشستم. گوسفند جابهجا میکردم... سالها بعد که کارگردان نسبتا مطرحی شده بودم و یکی از فیلمهایم که خیال میکردم تخم دوزرده است شکست خورد یکبار دیگر باید خودم را میشکستم تا از نو بسازم. باید به خودم یادآوری میکردم که داداش! تو دیپلمه برق هنرستان صنعتی آمدی و با سماجت و پشتکار صندلی کارگردانی را هم اشغال کردی. بعضی فیلمهایت هم تحسین شد. چرا یابو برت داشت!؟ برو و منِ مَنَت را از نو بساز که فرمود: تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز! باید از میان خود برمیخاستم تا بتوانم خود را به اندازهای که واقعا هستم ارزیابی کنم، نه بیشتر و نه کمتر. این بود که همه تجربههای کارگردانیام را گذاشتم توی پستو و درش را قفل زدم و باز شدم دستیار.
اگر کارگردانم وسواسهای خاص خودش را نداشت میتوانستم دستیار مفیدتری برای او باشم. اما من موظف بودم دنبال کارگردان باشم. نه پی خودم. آمده بودم که خودم را بشکنم. یک روز علیرضا زرین مدیرعامل نازنین کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آمد ماسوله سر صحنه و دید کارگردانی که خودش چند تا فیلم خوب برای کانون ساخته و کلی جایزه گرفته جارو دست گرفته و جارو میکند. با تعجب گفت: شما جارو میکنی؟ گفتم آقای زرین جارو کردن صحنه یک فضیلت است. و هنوز هم بر این باورم که جارو کشیدن صحنه یک فضیلت است.
بگذریم. 40 سال پیش دستیار نادر ابراهیمی بودم، او که با بخل و تنگنظری به کلی بیگانه بود، پدرانه هم گوشمالیام میداد، هم بر سرم فریاد میکشید و هم بیشترین امکان را میداد که بیاموزم و تجربه کنم. من هم سعی کردم از او بیاموزم که با دستیارانم دوست باشم و در راه پیشرفتشان هرچه از دستم ساخته است دریغ نکنم و به گمانم دریغ نکردهام تاکنون. اگر دستیار من، یا هر دستیاری فیلم خوب بسازد خوشحال میشوم و اگر فیلم خیلی خوب بسازد خیلی خوشحال میشوم و بر این باورم که این روند، کاملا طبیعی است که دستیاران یا هنرجویان از راه برسند و از کارگردانهاشان و معلمهاشان فیلمسازان بهتری بشوند که اگر جز این باشد دنیا محکوم است که عقبعقب برود. و میدانیم که دنیا هرگز پس نمینشیند. این ما هستیم که باید راه را برای حرکت دنیا باز کنیم. پس باهم، من و شما، دستیار و کارگردان راه را باز میکنیم برای حرکت همکاران جوانمان تا همه شیفتگان سینما بهار را تجربه کنند. که میکنند.
در آرزوی روزی که همهمان زیر چتر خانه خودمان، خانه سینما گرد هم آییم و بهار را جشن بگیریم. بهار در راه است. اگرچه زمستانی بلند و تلخ را تجربه کردهایم.
با احترام و صدسلام - منبع: بهار
نیــــــــک نیــــــــــــــــــــوز...
ما را در سایت نیــــــــک نیــــــــــــــــــــوز دنبال می کنید
برچسب : سینما ,هنرمندان ,فرهنگ و هنر , نویسنده : سردبیر نیک نیوز nick بازدید : 334 تاريخ : دوشنبه 14 اسفند 1391 ساعت: 2:59