اكثريت تندرو ها بدشان نميآيد كه اصلاحطلبان نيايند. تا بتوانند بين خود با هم رقابت كنند. اين البته با شرايط فعلي خيلي هم بعيد نيست. بعضي از اين گروهها چون فرض ميكنند كه در نهايت اصلاحطلبان جدي شركت نخواهند كرد، سعي ميكنند با نزديك شدن به ايدههاي اصلاحطلبانه بخشي از اين راي را جمعآوري كنند. در اين موضوع رقابتي بين اصولگرايان جديد و سنتي و دولتيها ايجاد شده است. البته اصولگرايان سنتي از بقيه بيشتر هراس دارند كه مجددا كانديداي احتمالي وابسته به دولت بتواند با استفاده از ابزار دولت مجددا به پاستور برسد
اصلاحطلبان نبايد فريب افراطيون طرف مقابل را بخورند. چون افراطيهاي طرف مقابل الان رسانههاي متعدد در اختيار دارند و هر طور بخواهند حرف ميزنند. اما اين خيلي مهم است كه نظرات آنها به عنوان نظر بزرگان نظام تلقي نشود. اينكه يك نفر صحبت تندي ميكند، حتي اگر از تريبون نماز جمعه باشد، نبايد به حساب بزرگان نظام گذاشته شود. اگر اين پيش فرض وجود داشته باشد ميتوانند با گفتوگو با لايههاي بالايي حكومت مشكلات را حل كنند. كشور به اين گفتوگوها نياز دارد
قرار بود با محسن هاشمي درباره مواضع پدرش پيرامون انتخابات و پروژه وحدت ملي گفتوگو كنيم. اما زمان موعود كه فرا رسيد، ورق برگشته بود و ديگر سخن گفتن از آن مفاهيم هم به خطوط قرمز اضافه شده بود. اينگونه بود كه در بين ملاحظات و مصلحتهايي كه اقتضاي فضاي سياسي اين روزهاست هرچه گفتيم پاسخي به رسم امانت شنيديم و نه آنچه ميتوان منتشرش كرد. از عاليجناب سرخپوشي كه اصلاحطلبان هم معنايش را درست نفهميدند تا وضعيت اين روزهاي خواهر و برادرش سخن گفتيم و به نقد آراي هاشمي كه رسيديم، پسر بزرگ هاشمي ترجيح داد باب نقد آيتالله هاشمي در گفتوگو با او گشوده نشود و ابهامات، سوالات و نقدهاي ما درباره توصيههاي سياسي رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام را خود ايشان پاسخ گويد. ميگفت من اين روزها در دفتر آقاي هاشمي سمتي ندارم و سخنگوي ايشان هم نيستم. ممكن است حرفي بزنم كه نظر ايشان نباشد و ايجاد مشكل شود. در نهايت هم آنچه ميان ما رد و بدل شد و فرصت انتشار يافت، نظراتي بود كه فرزند هاشمي درباره لزوم اعتدال و نجات كشور از خطر ميگفت. راهكارش هم، گذشت كردن بخشهايي از اصلاحطلبان، تكيه به عقلانيتي كه ميگفت در بخشي از اصولگرايي صدايش به گوش ميرسد و پيشگام شدن چهرههايي بود كه حاضرند فداكارانه مردم را به مشاركتي مجدد فراخوانند، حتي اگر در نهايت مردم از خود آنها عبور كنند. ميگفت در مواقع بحراني گاهي لازم است افراد فداكاري كنند و روي ميدان مين بروند تا راه باز شود و اين مثال را وقتي زد كه از احتمال شكست خوردن طرح وحدت ملي از او سوال كرديم.
ابتدا در اين باره توضيح بدهيد كه آيتالله هاشمي، از چه جايگاهي به بحث انتخابات وارد شدهاند و به عنوان يك كنشگر سياسي داراي موضع مشخص اقدام به طرح بحث ميكنند يا به عنوان يك فرد كه هيچ نقشي در تحولات سياسي ندارد و صرفا به عنوان يك عنصر با تجربه قصد نصيحت كردن دلسوزانه دارد؟
براي پاسخ به اين سوال ابتدا بايد ببينيم كه جامعه در چه شرايطي قرار دارد و چه انتظاري از افراد مختلف دارد. ما در حال حاضر در شرايطي هستيم. به شرايط مهم انتخاب مردم وارد ميشويم و همه بايد نقش فعالي را بازي كنند. در اين ميان نقش دانشگاهيان، روشنفكران، تكنوكراتها، نويسندگان، روحانيت و حتي اصناف و گروههاي مرجع از بقيه آحاد مردم مهمتر است. لذا لازم است كه همه در ارائه پيشنهادها و برنامههايي كه منجر به شكوفايي كشور در دولت آينده ميشود فعال شوند و حتي پيگيري مطالبات را در مرحله بعد از تشكيل دولت آينده بنمايند. مسلما اين روش، تقويت دولت بعدي در جهت حمايت از مردم است و امكان بازسازي نظام اجتماعي و مبارزه با بيكاري، توسعه پايدار، تنشزدايي داخلي و خارجي و در نهايت رسيدن به ايراني واقعا اسلامي در تمام ابعاد را خواهد داد.
لذا طبيعي است كه فردي مانند هاشميرفسنجاني و حتي خانواده او نيز نميتوانند بيتفاوت باقي بمانند. بايد در ابعادي كه قانون انتخابات اجازه ميدهد تمام تلاش خود را براي تغيير شرايط موجود، به كارگيريم. ميبينيم كه كشور به هر دليلي كه فرصت طرح آنها نيست با مشكلات مختلفي مواجه است.
پس از نزديك به 5/7 سال بعضي كارهاي بدون برنامه و هدف و خارج از چارچوب برنامههاي پنجساله و بيست ساله و چشمانداز، اكنون به نقطهيي رسيدهايم كه فرصت چند ماهه در زمان انتخابات به وجود ميآيد كه بتوان حرفها را براي اصلاح امور زد و نظرات را به مردم عرضه كرد و براساس آيه شريفه « فبشر عباديالذين يستمعون فيالقول و يتبعون احسنه» لازم است كه همه فعال باشند در غير اين صورت به وظيفه ديني و عرفي و اجتماعي و سياسي خود عمل نكردهاند.
البته اصولگرايان معتقدند كه دستاوردهاي اين دولت به گونهيي كه شما ميگوييد نيست بلكه در بسياري از موارد بهتر از دولتهاي قبلي عمل كرده است. براي اين سخنان خود هم استنادي داريد؟
واقعيت اين است كه رييس دولت دهم از انتقاد و ارائه آمار و ارقام حتي كمي منفي هم به هيچوجه خوشش نميآيد. هميشه تلاش شده است كه جلوي ارائه آمارهاي منفي را بگيرد و دايم از افرادي حرف ميزند كه در كار دولت سنگاندازي و مانع تراشي ميكنند. مشخص است كه آمارها نشاندهنده چالشهاي اجتماعي است. ارقامي مانند خط فقر، نرخ بيكاري، نرخ جرايم، نرخ تورم، نرخ توسعه و توليد و بالاخره نرخ آسيبهاي اجتماعي و... همه و همه بايد دقيق ارائه شود كه متاسفانه نميشود. خلاصه وعدههاي اجرا نشده و طرحها و حرفهاي با اجراي ناقص و جواب نداده دولت بسيار زياد شده است. البته دولت سعي ميكند عدم اجراي آنها را در طول سالهاي گذشته به دليل موانع و سنگاندازيهايي كه از ذكر آنها نيز خودداري ميكند اعلام كند. قرار نيست كه مردم براي حل مشكلاتشان دايما به ضريح ائمه و راز و نياز متوسل شوند. اگر مشكلاتشان حل نشد اين طور تلقين شود كه علت آن عدم ايمان مناسب به اعتقاداتشان و عدم بصيرت است. در هر صورت مشخص است كه دولت نهم و دهم نتوانسته است جامعه و اقتصاد كشور را مناسب و در شأن جمهوري اسلامي اداره كند. از واردات بيرويه كالاهاي خارجي كاملا معلوم است كه شرايط كار و توليد را نتوانستهاند در كشور ايجاد كنند، يا اينكه از نرخ رشد توسعه معلوم است كه درآمدهاي كشور در جاي نامناسب و خارج از برنامهها خرج ميشود. نقش دولت در تورم و نابساماني بازار ارز روشن و مشخص است ولي با وجود اين مساله، دولت پرداخت يارانه به بخش توليد را قبول ندارد. به همين دليل نزديك به 6000 واحد توليدي و صنعتي كشور به سمت تعطيلي ميروند. البته با اين نگاه، دولت سهم هيچ بخشي را در هدفمندي يارانهها نداده است حمل و نقل، بهداشت هم همين وضعيت را دارد. در ضمن بانكها وضعيت مناسبي ندارند. مطالبات معوق و بدهي دولت به بانكها افزايش جدي پيدا كرده است.
همانطور كه گفتيد اين شرايط خيلي از افراد اعم از دانشگاهي و حوزوي را به اين نتيجه ميرساند كه لااقل راهكارهاي برون رفت از وضعيت فعلي را بيان كنند. اما آيا آقاي هاشمي هم از همين منظر صرفا به بيان نظرات خود ميپردازند يا به عنوان يك كنشگر سياسي براي نقش آفريني در اين عرصه هم برنامه دارند؟ اگر هاشميرفسنجاني دست به ارائه پيشنهاد جديدي در وانفساي مشكلات فعلي ميزند به دليل آن است كه با تجربياتي كه در طول 60 سال مبارزه و كار به دست آورده و هوشمندي كه در ايشان سراغ داريم، اين امكان را در خود و نيروهاي وفادار به خود و مردم ايران ميبيند كه با استفاده از انتخابات پيش رو كشور را به سمت اعتدال پيش برند. ايشان به صورت جدي و اضطراري وارد گود شد، تاجلوي افزايش بيش از حد مشكلات را بگيرد.
براي برون رفت از وضعيتي كه از آن ياد ميكنيد آيا جامعه نياز به توصيههاي آيتالله هاشمي دارد يا ايشان فراتر از توصيه و نصيحت راهكار اجرايي هم براي اين مقطع دارد و به فكر عملي كردن آن است؟
متاسفانه در اين 5/7 سال با وجود درآمد ارزي نفتي بيش از 600 ميليارد دلاري و به قول رياست دولت درآمد ارزي صادراتي بيش از 200 ميليارد دلار يعني روي هم رفته 800 ميليارد دلار و با وجود آماده بودن بخش مهمي از زيربناهاي كشور با همت سه دولت گذشته، متاسفانه وضعيت مناسبي نداريم و حتي ميشود گفت در بعضي از جهات نيز عقب گرد هم داشتهايم. متاسفانه براي جلوگيري از مشكلات بيشتر و حتي... از طريق مُسكِن و سرم غذايي به وسيله پرداخت يارانه به صورت ريالي به مردم و نه يارانه توليد اقداماتي انجام ميدهند.
جالب اينكه باز هم با وجود جواب نگرفتن از يارانهها تاكيد در افزايش يارانهها براي اهداف خاصي دارند قطعا نميتوان به اين سياستها ادامه داد و بايد با روشي كه همه طرفهاي درگير را به ميدان بياورد مساله را حل كرد.
لذا بايد حرفهاي اميدوارانه زد و به جامعه اميد داد و به نظر فقط با وحدت در تمام زمينهها ميشود از اين موانع عبور كرد و اعتماد را برگرداند. گفتن حقيقت و استفاده از هوشمندي مردم و واقع گرايي و عملگرايي از مواردي است كه در طرح «وحدت ملي» هاشميرفسنجاني مطرح بوده است. اجرايي شدن اين طرح ميتواند سطح اميدواري را در كشور به سطح مطلوب برساند و اين موضوعي است كه هماكنون كشور به آن احتياج دارد. بايد دولتمردان بعد از انتخابات سال 92 كساني باشند كه از تجربه و تخصص قابل قبولي برخوردار باشند.
برداشت من از پاسخ شما اين است كه اگر دولت تخصص گرا و معتدلي روي كار بيايد طرح آيتالله هاشمي امكان عملي شدن پيدا ميكند. اما مشكل اصلي موانعي است كه بر سر راه تشكيل چنين دولتي وجود دارد. در واقع اينكه آيتالله هاشمي بگويند دولت خوب چه دولتي است، يك بحث است و اينكه براي شكلگيري چنين دولتي برنامه داشته باشند بحث ديگر. سوال من اين است كه در بحث دوم، برنامه آقاي هاشمي چيست؟ آنچه مهم است اين است كه نبايد گذاشت گروهي كه كشور را به اين وضع كشاندند با استفاده از ابزارهاي خاص خودشان و قدرت نقدينگي و تصميمگيري دولتي و ارگانهاي وابسته مجددا اين وضع را در دوره جديد بر كشور تحميل كنند. لذا لازم است كه شرايط و اوضاع را مطرح كرد و به بحث عمومي در موضوع دموكراسي و راي مردم در چارچوب قانون اساسي ايران و زواياي عمل نشده آن را طلب كرد.
مردم واقعا منتظرند كه ميان سياستمداران و نخبگان اجتماعي و سياسي توافقهايي صورت گيرد كه ميشود نام آن را همان وحدت خواسته شده از طرف هاشميرفسنجاني دانست. بعد از شكلگيري اين وحدت، ارزشهاي انساني و اسلامي ميتواند در ايران شكوفا شود. مسلما ايرانيان ميخواهند كه در فضاي وحدت هم زيستي و زندگي كنند كه بدون بيعدالتي سياسي و اقتصادي و هرج و مرج اجتماعي نيز باشد. شايد در شرايط فعلي هاشمي بتواند با توجه به نفوذ خود در جامعه چه در بين اصولگرايان واقعي و چه اصلاحطلبان معتدل و چه در بين مردم كوچه و بازار با نقش مثبت، وحدت جامعه را از مشكلاتي كه آن را تهديد ميكند نجات دهد. او ميتواند با اتحاد اين نيروها در مقابل افراط و تفريط بايستد.
آيا محوريت آقاي هاشمي را همه سران و بزرگان اصولگرايي خواهند پذيرفت يا نسخه آقاي هاشمي براي كساني نوشته شده كه معلوم نيست آن را ميپذيرند يا خير؟
البته صحبت از وحدت فقط از طرف هاشميرفسنجاني مطرح نميشود. ميبينيم كه براي مثال آيتالله مهدوي كني رياست محترم مجلس خبرگان هم از وحدت صحبت ميكنند ولي ايشان به عنوان دبيركل جامعه روحانيت، فقط اصولگرايان را به وحدت و ائتلاف فرا ميخوانند. يا اگر صحبت از تخريب ديگران است فقط گفته ميشود كه اصولگرايان يكديگر را تخريب نكنند و متاسفانه به گروههاي ديگر كاري ندارند. يا آيتالله مصباح با صحبت از اينكه اصولگرايان سعي ميكنند يكديگر را تخريب كنند ناراحت هستند و به ديگر گروههاي موجود در كشور كاري ندارند.
ولي توقع از اين بزرگان اين است كه همه مردم و گروهها را تحت پوشش خود قرار دهند و اگر توصيهيي ميكنند براي همه باشد. صحبتهاي اخير آقاي عسگراولادي در اين چارچوب بود. لازم است واقعا از ايشان تشكر شود. ايشان فرمودند كه انتخابات را به ميدان جشن ملي تبديل كنيم، ايشان حتي گفتند كه موضع حزبيشان نيست و نظر شخصي ايشان است.
اين تفكر هاشمي است كه سعي ميكند فراجناحي عمل كند و در جهت تعادل جامعه و جلوگيري از افراطها و تفريطها در هر گروه چه اصولگرا و چه اصلاحطلب يا چه راست و چپ حركت كند.
ائمه جمعه و جماعات همچنين وظيفهيي دارند كه متاسفانه چنين نيست. هاشمي سعي ميكند چنين تفكري را در اركان بالاي جامعه مطرح كند تا به كل جامعه برگردند. همه گروههاي مرجع بايد تلاش كنند كه رقابت سالم ايجاد شود نه اتهام و تخريب يكديگر.
در زماني كه نقش دين در تصميمگيريهاي سياسي و اجتماعي پر رنگ است، اگر كوچكترين اشتباهي شود مسلما اين دين است كه ضرر ميكند. اگر اصولگرايي جرياني پيرو دين است لازم است كه كل جامعه را تحت پوشش قرار دهد و با ديد پدرانه به همه نگاه كند.
فكر ميكنيد، افرادي كه نام برديد اعم از روحانيون سرشناس جناح راست و ائمه جمعه و... به فرض اينكه وحدت با معيارهاي آقاي هاشمي را هم بپذيرند، براي اصلاحطلبان هم جايي در دايره وحدت قائل هستند؟ امروز تكليف اصولگرايان يا راستها تقريبا براي انتخابات روشن است. و اكثريت آنها بدشان نميآيد كه اصلاحطلبان نيايند. تا بتوانند بين خود با هم رقابت كنند. اين البته با شرايط فعلي خيلي هم بعيد نيست. بعضي از اين گروهها چون فرض ميكنند كه در نهايت اصلاحطلبان جدي شركت نخواهند كرد، سعي ميكنند با نزديك شدن به ايدههاي اصلاحطلبانه بخشي از اين راي را جمعآوري كنند. در اين موضوع رقابتي بين اصولگرايان جديد و سنتي و دولتيها ايجاد شده است. البته اصولگرايان سنتي از بقيه بيشتر هراس دارند كه مجددا كانديداي احتمالي وابسته به دولت بتواند با استفاده از ابزار دولت مجددا به پاستور برسد.
يعني شما معتقديد كه در غياب اصلاحطلبان، تيم دولت بيشتر از جناح راست شانس پيروزي در انتخابات را دارد؟
اگر اصلاحطلبان در انتخابات نباشند، رقابت بين اصولگرايان شكل ميگيرد و در اين رقابت، امكانات دولت بيشتر از همه است. حالا اينكه دولتيها چگونه از اين امكانات استفاده كنند مساله ديگري است. ولي به هر حال وقتي اصولگرايان و دولتيها بخواهند با هم رقابت كنند به دنبال آراي خاموش متعلق به اصلاحطلبان ميروند و در اين رقابت كار اصولگرايان سنتي خيلي سخت ميشود.
خب در اين عرصه، پذيرش وحدت مورد نظر آقاي هاشمي از سوي بزرگان جناح راست معطوف به چشمپوشي از حضور اصلاحطلبان است، فكر ميكنيد اگر اصولگرايان به طرح وحدت آقاي هاشمي روي خوش نشان دهند معنايش كنار گذاشته شدن اصلاحطلبان خواهد بود؟ اصلاحطلبان يا چپها در شرايطي قرار گرفتهاند كه ميشود آنها را به چهار دسته تقسيم كرد.
تعدادي از آنها نظير آقاي عارف و آقاي كواكبيان سعي ميكنند منفردا و بدون هماهنگي با بقيه اعتماد نظام را به دست آورند و به رقابت انتخاباتي وارد شوند.
تعداد ديگر مانند آقاي عبدالله نوري و آقاي عباس عبدي معتقد به شركت هستند ولي به آن نگاه بازسازي تشكيلاتي اصلاحطلبان را دارند و شايد برايشان اهميت چنداني نداشته باشد كه ببرند يا ببازند ولي آنچه برايشان او اولويت دارد حضور جدي و سازماندهي شده در عرصه سياست ايران است.
گروه سوم كه بارزترين چهره آن آقاي موسوي خويينيهاست، معتقد به شركت در هر حالتي نيستند. معتقدند كه بايد با عزت و جدي ولي با اطمينان به برد وارد شد، اگر نه دليلي بر حضور نميبينند. در نهايت گروه آخر كه عمدتا خارجنشين يا زندان رفته هستند، اعتقاد به شركت ندارند و ميشود از آنها با نام تحريميها ياد كرد.
هاشمي سعي دارد كه اصولگرايان معتدل و عاقل، اصلاحطلبان از نوع گروه اول، دوم و سوم را دور هم جمع كند و مشكلاتي كه در ابتداي مصاحبه از آن صحبت شد را برطرف كند و در نهايت در جامعه بازسازي اميد كند.
حتي اگر وزن اجتماعي برخي از اين گروههايي كه نام برديد بيشتر از سايرين باشد، براي وحدت از آنها چشمپوشي ميشود؟
در هر صورت مواضع افراطي از هر طرف كه باشد به نفع كشور نيست. مواضع افراطي بهدرد ورود به سياست نميخورد و مقطعي و موقتي است و اگر روي آن پافشاري شود فقط به درد قهرمانسازيهاي مقطعي ميخورد. بايد در اين فكر بود كه اقدامات سياسي و اجتماعي چه تاثيري براي بهبود وضعيت مردم و آينده كشور و بازسازي اميد در كشور دارد نه اينكه قهرمانسازي كرد. قهرمانان اينچنيني در نهايت فرصتسوزي ميكنند. اخيرا ديدم كه آقاي علي مطهري گفتهاند كه رييسجمهور آينده بهتر است از ساكتين فتنه باشد به نظرم حرف عاقلانهيي است!! در اين دوره فقط عقلگرايان و عملگرايان ميتوانند هم اصولگرايان و هم اصلاحطلبان را از بنبستي كه هر يك به ترتيبي با آن مواجه شدهاند نجات دهند.
شما نشانهيي سراغ داريد كه به استناد آن بتوان گفت اصولگرايان حضور چهرههاي شناخته شده اصلاحطلب را كه مصداق تندروي هم نيستند، بپذيرند؟ ببينيد بايد به اين مساله هم در همين چارچوب نگاه كنيم كه بخشي از اصولگرايان افراطي اصلا دلشان نميخواهد اصلاحطلبان وارد ميدان انتخابات شوند، تا بتوانند با استفاده از امكانات ارگاني كه در اختيار دارند، برنده انتخابات باشند. لذا هر وقت جو كمي مثبت ميشود و اين احساس به وجود ميآيد كه همه گروهها ميتوانند در انتخابات شركت كنند، اين بخش تندرو فضا را دوباره به سمت راديكال شدن ميبرند تا اين اميدسازي را از بين ببرند. مثلا بعد از سخنان اخير مقام معظم رهبري هم اين افراد همين برخوردها را داشتند. مقام معظم رهبري گفتند برخي از «دلسوزان» نظام حرفهايي ميزنند و ايشان نگرانند كه اين حرفها مورد سوءاستفاده ضد انقلاب خارجنشين قرار بگيرد. معلوم است كه منظور ايشان گروههايي مانند منافقين و سلطنتطلبها بود. اما باز همين گروههاي تندرو با صحبتهايي نظير سخنان آقاي جنتي در نماز جمعه، اين حرفهاي درست و متعادل را تبديل به حرفهايي كردند كه اميد به مشاركت و حضور فعال همه گروهها در انتخابات كمرنگ شد.
در اينجا بايد معتدلين هر دو طرف مراقب باشند و هم آن سه گروه اصلاحطلبي كه نام بردم و هم اصولگرايان معتدل و عاقل، بايد فضا را آرام كنند و دور هم جمع شوند تا اميد را در كشور بازسازي كنند. بازسازي اميد در يك كشور بسيار مهم است. گسستي كه در حال ايجاد شدن در جامعه است، نتيجه حركتهاي افراطي است و هميشه نتيجه افراط و تفريط، گسست بوده است. اگر ما به سمت جلوگيري از اين گسستها حركت نكنيم، اميد از دست ميرود. وقتي هم كه اميد از دست رفت و مردم از گروههاي مرجع نااميد شدند و فكر كردند كه هيچ كس نميتواند كاري كند، اميدشان را به جاي ديگر ميبندند. اگر اميد مردم به جايي خارج از كشور برود، براي كشور، براي انقلاب و براي همه آن چيزهايي كه از آن دفاع كردهايم و ميكنيم خطر به وجود خواهد آمد. اين هم فقط دغدغه آقاي هاشمي نيست و من همانطور كه گفتم در آن سمت بزرگاني همچون آقاي مصباح و آقاي مهدويكني و در اين سمت هم بزرگاني همچون آقاي خاتمي، آقاي نوري و آقاي موسويخويينيها بايد همه به فكر باشند كه اين گسست اتفاق نيفتد. چون همه در يك كشتي نشستهايم و سوراخ شدن اين كشتي براي همه خطرناك است.
آيا به صرف متقاعد شدن چهرههاي اصلاحطلبي كه نام برديد، اميد در بدنه اجتماعي به وجود ميآيد؟ اولا اصلاحطلبان نبايد فريب افراطيون طرف مقابل را بخورند. چون افراطيهاي طرف مقابل الان رسانههاي متعدد در اختيار دارند و هر طور بخواهند حرف ميزنند. اما اين خيلي مهم است كه نظرات آنها به عنوان نظر بزرگان نظام تلقي نشود. اينكه يك نفر صحبت تندي ميكند، حتي اگر از تريبون نماز جمعه باشد، نبايد به حساب بزرگان نظام گذاشته شود. چون اگر اينها نظرات بزرگان نظام باشد، جايي براي اميد باقي نميماند. اما وقتي فرض بر اين باشد كه اين اظهارات تند، نظر بزرگان نظام نيست، آن وقت اين سه گروه اصلاحطلبي كه نام بردم در ذهن خود بايد به اين فكر كنند كه حركتهاي تند حتي اگر از سوي برخي مراجع امنيتي و نظامي هم صورت بگيرد، به پاي تندروهايي است كه در اين مراجع نفوذ كردند نه اينكه مورد تاييد نظام و بزرگان نظام باشد. اگر اين پيش فرض وجود داشته باشد ميتوانند با گفتوگو با لايههاي بالايي حكومت مشكلات را حل كنند. كشور به اين گفتوگوها نياز دارد و اگر كشور از حالت افراط و تفريط خارج نشود خطرناك است. الان در شرايطي هستيم كه دو طرف بايد افراطيون را سر جاي خودشان بنشانيم. الان هم ما ميبينيم كه در اين سمت حرفهايي زده ميشود كه با تحريم انتخابات مخالف هستند و از طرف مقابل هم ميبينيم چهرههاي باسابقه مانند آقاي عسگراولادي به ميدان آمدهاند تا اين باب گفتوگو باز شود و اينها نشانههاي خوبي است. صداي غالبي هم كه از مجلس به گوش ميرسد، صداي عقلگرايي و اعتدال است. همين كه روزنامههاي شما اجازه فعاليت دارند نشان ميدهد گروهي در كشور هستند كه ميخواهند عقلگرايي و اعتدال حاكم شود.
شما به سوال من پاسخ نداديد. آيا بدنه اجتماعي به صرف گفتوگو كردن مثلا آقاي خاتمي با سران جناح مقابل اقناع خواهد شد؟ با همين پيشفرض كه حركتهاي راديكال، اراده بزرگان نظام نيست، آيا كساني كه از اين حركتها آسيب ديدهاند در شرايط موجود ميتوانند با اين اميد كه بزرگان معتدل با هم به وحدت رسيدهاند، مشاركت كنند؟
اين نوع صحبتهاي شما احساسي و افراطي است. همين حرفها را به روش بهتري ميتوان بيان كرد كه منجر به وحدت شود. الان فضاي كشور در حال انتخاباتي شدن است و ما بايد از اين فضا براي بيان منطقي حرفها استفاده كنيم نه اينكه دوباره فضا را احساسي كنيم. حتي اگر لازم باشد براي ايجاد چنين فضايي، بايد از برخيها از كدورتهاي پيشآمده هم گذشت كنند، بايد هواداران خود را توجيه كنند تا اين فضاي اعتدال به وجود بيايد.
آيا بزرگان اصلاحطلب اگر بخواهند هواداران خود را اقناع كنند تا از آنچه پيش آمده بگذرند و دوباره به مشاركت فكر كنند، ميتوانند بعد از انتخابات هم هر نتيجهيي كه به دست آمد، همان هواداران را اقناع كنند يا ممكن است هواداران اصلاحات از خود اصلاحطلبان هم عبور كنند؟ بله، سياسيون در اين مواقع بايد فداكاري كنند. اگر هم به ميدان بيايند و تلاش كنند اما نتيجهيي كه مورد انتظار است به دست نيايد، ممكن است مشكلي كه شما ميگوييد به وجود بيايد. اما ما ميگوييم اگر از اين روش استفاده كنند ميشود از گسست جلوگيري كرد. ممكن هم هست كه وظيفه خود را انجام دهند و بعد از ناكامي، بدنه اجتماعي آنها معترض شود و بگويد شما ما را به اين وادي كشيديد و هيچ نتيجهيي هم به دست نياورديم و ممكن است از آنها عبور كنند. اما راهي به جز اين نيست و هميشه هم در شرايط بحراني وقتي معتدلين به ميدان ميآيند، اگر نتوانند كار را به نتيجه برسانند فدا ميشوند. اما اين مانند زماني است كه در جبههها برخي از افراد داوطلب ميشدند و روي ميدان مين ميرفتند تا راه را باز كنند. در فضاي سياسي هم اگر معتدلين شكست بخورند بالاخره افراطيون يك جناح حاكم ميشوند و اين افراد معتدل به لحاظ محبوبيت اجتماعي دچار خسران ميشوند. اما معتدلين اگر به اين راه اعتقاد دارند بايد فدا شدن در اين راه را هم نپذيرند.
و در نهايت اگر طرح وحدت مورد نظر آيتالله هاشمي با اقبال مواجه نشود، ايشان در انتخابات آينده حضوري همسطح حضورشان در انتخابات مجلس نهم خواهند داشت؟ اين مساله را بايد با بررسي شرايط انتخابات پاسخ داد. اگر شرايط به گونهيي نباشد كه ايشان بتواند در انتخابات اثرگذار باشد، بايد ديد كانديداها چه كساني هستند و شايد بتوان از يك كانديدا حمايت كرد.