نگاهي به گفته‌هاي علي اميني درباره شاه

ساخت وبلاگ

 

مذاكرات با شاه قبل از انقلاب
 
نگاهي به گفته‌هاي علي اميني درباره شاه
 
«به عقيده من، شاه يك آدم عقده‌دار و ضعيف بود، چون آدم ضعيف تحريك مي‌كند. آدمي كه اعتماد به نفس داشته باشد، اين كارها را نمي‌كند. طي اين دو ماه آخر- در اين جريان قبل از انقلاب- من ديدم كه تمام آن برداشت‌هايي كه جسته گريخته از شخصيت ايشان مي‌شد، اين واقعا متمركز است. چون يك آدمي بود كه ديگر اختيار - يعني كنترلش- از دستش رفته بود. بنابراين، چيزهايي كه مي‌گفت و كارهايي كه مي‌كرد از همان به اصطلاح روحيه واقعي‌اش حكايت مي‌كرد. چون وقتي آدم در حال طبيعي است، خب، سعي مي‌كند يك مقداري مكتوم بكند - حالا نه اينكه طرف صد در صد نفهمد. ولي وقتي كه حال استعفا پيدا كرد، اين همه‌اش ظاهر مي‌شود.» اين جملات مردي است كه بعضي مورخان تاريخ معاصر ايران او را امريكايي‌ترين نخست‌وزير دوره پهلوي مي‌دانند. دكتر علي اميني مردي كه در سال‌هاي ابتدايي دهه 40 با طرح اصلاحات ارضي خود اتفاقات تازه‌يي را در تاريخ سياسي معاصر اين مرز و بوم رقم زد. هر چند او دوره كوتاهي نخست‌زير بود اما همزماني اين مسووليت با آغاز حركت امام خميني از او چهره‌يي شاخص ساخته است. اميني يكي از بازيگران پرسر و صداي صحنه سياست ايران در عصر پهلوي، در سمت‌ها و مسووليت‌هاي حساس و متعددي ايفاي نقش كرده و بررسي و ارزيابي تاريخ معاصر ايران بدون در نظر گرفتن اقدامات و كارهاي او در عرصه تاريخ پنجاه ساله اخير ممكن نيست. علي اميني درباره آخرين روزهاي حكومت شاه در ايران و نوع رابطه خود با محمدرضا پهلوي مي‌گويد: «من حس كردم. به دوستانم گفتم آقا، نه بنده به ايشان اعتماد مي‌كنم، نه ايشان به من اعتماد مي‌كنند. بنابراين، در يك همچين موقعي، يك اعتماد صد درصد متقابل مي‌خواهد تا ما از اين معركه خلاص بشويم. بعدش را من كار ندارم. اما در اين مرحله بحراني كار كردن با ايشان ممكن نيست.» دكتر اميني اشاره‌يي هم به انتخاب نخست‌وزير در آن روزهاي بحراني از سوي شاه و كانديدا بودن خودش براي اين پست دارد: «درباره انتخاب نخست‌وزير به شاه گفتم مهندس بازرگان را بنده ترجيح مي‌دهم و از خدا مي‌خواهم. به بازرگان گفتم آقا، ايشان از شما كمتر مي‌ترسد تا از من، چون ما همديگر را آزمايش كرده‌ايم و نمي‌توانيم با هم كار كنيم.» اميني ادامه مي‌دهد: «همين حرفهايي كه مي‌زد. مثلا همين آقاي احمد بني‌احمد و اينها يك حزبي درست كرده بودند به نام «اتحاد براي آزادي». يك برنامه‌يي هم نوشته بودند كه مقدمه‌يي داشت. اين را پهلوي شاه برده بودند و گفتند دكتر اميني هم ديده است. به خودم گفتم عجب‌ گيري كرديم. پهلوي شاه رفتم و گفتم آقا، من جز حزب نيستم. اين برنامه را ديدم. بد هم نبود. ماده اولش درباره انتقال قدرت بود. شاه گفت انتقال؟ پس من چه مي‌شوم؟ گفتم آقا شما كه مي‌گوييد مي‌خواهيد شاه مشروطه بشويد، شاه كه مطابق قانون اساسي قدرتي ندارد. بنابراين بايد اين قدرت را به اين مرحله انتقال واگذار كنيم تا اين سلطنت مشروطه صورت پيدا كند. شاه گفت نمي‌شود.» اميني وصف حال جالب‌تري از محمدرضا پهلوي نيز دارد: «ديدم آقا، به قول بازرگان اصلا راست نمي‌گويد. يعني الان گير كرده است. بازرگان گفت، اين شاه به محض اينكه از گير بيرون آمد، همان شاه قبلي مي‌شود. دليل من هم اين بود كه آقا، اين شاه را نمي‌شود صد در صد عوض كرد. بايد يك جوري دور كرد تا ما از اين بحران بگذريم و ببينيم چه مي‌شود، ولي من مي‌دانم او درست‌شدني نيست. بعد هم واقعا با همين هويدا و اين ترتيبات، شاه سر راست نمي‌گفت. منتها خب، هويدا يك آدمي است كه توي عيش و نوش است. اگر به شاه مي‌گفتند كه دكتر اميني به قمار بازي و عياشي افتاده، به كلي خيالش راحت مي‌شد. آن كسي كه داخل سياست باشد يا فهم سياسي داشته باشد، شاه باهاش مخالف بود. والا مي‌گفت، فساد آقا، چيز مهمي نيست، همه جا فساد هست، بخورند و ببرند، اما داخل سياست نشوند كه خلاصه با من به اصطلاح روبه‌رو نشوند.» اميني درباره ديدارهايش با شاه هم اظهار مي‌كند: «در تمام اين مدت، جز همين اواخر، من ايشان را فقط در سلام مي‌ديدم. هيچ‌وقت صحبت نمي‌كرديم. آن ملاقات نخستين بار بود. تاريخ آن را هم يادداشت كردم كه با ايشان يك ساعت و نيم، دو ساعت صحبت كردم و تمام اين گذشته‌ها را به ايشان يادآوري كردم. نخستين ملاقات ما سه‌شنبه، بيست و چهارم مهرماه 1357 بود كه اول يك ساعت با اعليحضرت صحبت كردم. خيلي صحبت شد. بعد ديدم كه ا عليحضرت ناراحت شد. گفتم من نيامدم كه نمك روي زخم‌ها بپاشم، ولي متاسفانه اين طور شد كه من نخست وزير هم كه بودم، جز در مجالس رسمي، فرصت نكردم كه شما را دو به دو ببينم. بعد ملاقات با شاه هم در 24 مهر و هشتم آبان1357 كه يك ساعت و خرده‌يي با ايشان راجع به تمام اين گذشته‌ها صحبت كردم.» اما نكته عجيب درباره اميني و شاه پاسخ او به سوالي است درباره سخنراني شاه در راديو كه در آن گفت «من صداي انقلاب شما را شنيدم.» گفته مي‌شد اين سخنراني را اميني نوشته است. او در اين باره مي‌گويد: «ابدا هيچ، نخير. بله، به ايشان روز اول گفتم آقا، شما اگر بياييد پهلوي مردم كه مي‌خواهيد شاه مشروطه باشيد و بگوييد آقا، اينهايي كه دور و بر من بودند به من دروغ گفتند، چه كردند، چه كردند، چه كردند و من بالاخره اغفال شدم. بنابراين، مي‌خواهم از اين به بعد سعي كنم كه اين كارها پيش نيايد، اين مردم واقعا از اين عمل شما استقبال مي‌كنند. من قطع دارم. 80 درصد مردم اين را قبول خواهند كرد. گفت يعني من بيايم از مردم عذر بخواهم؟ گفتم آقا، عذرخواهي از مردم- كه خوب، مردم با لاخره زجر كشيدند - ضرر ندارد. اگر رييس‌جمهور امريكا، نيكسون، هم آمده بود در مقابل مردم مي‌گفت آقا، من اشتباه كردم، قطعا ازش مي‌گذشتند و به اين روزگار نمي‌افتاد. خب، اين گذشت تا موقعي كه ايشان مي‌خواستند حكومت ازهاري را بياورند. شب انتظام و من آنجا بوديم. گفت فلا نكس، مي‌ترسم ما ناگزير بشويم يك دولت نظامي بياوريم. گفتم آقا، شما حكومت نظامي داريد.»

 

نیــــــــک نیــــــــــــــــــــوز...
ما را در سایت نیــــــــک نیــــــــــــــــــــوز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سردبیر نیک نیوز nick بازدید : 444 تاريخ : شنبه 20 آبان 1391 ساعت: 20:38