متن کامل مصاحبه خواندنی دکتر عیسی کلانتری وزیر اسبق کشاورزی با روزنامه قانون
عیسی کلانتری ۶۰ ساله در دانشگاه ایالتی آیوا آمریکا دکترای خود را در رشته فیزیولوژی و بیوشیمی محصولات کشاورزی گرفته است.
کلانتری معتقد است که اگر شورای نگهبان درست عمل میکرد خیلی از این مسائل در سال ۸۸ جمع میشد. البته این اتفاقات نشان داد قانون اساسی ما با اینکه مورد قبول همه است، دارای ضعفهایی نیز است.
وقتی خبرنگار از او می پرسد آیا شما معتقدید که آقای موسوی اشتباهی نکرد، وی پاسخ می دهد: بله. من در زمان نخستوزیری ایشان معاون و یا وزیر بودم و ایشان را از نزدیک میشناسم. منتها اطرافیان اشتباهاتی را انجام میدهند که به حساب ایشان گذاشته میشود.
به گزارش نیک نیوز از این مصاحبه که با سایت قانون انجام گرفت، وی با تاکید بر لزوم انجام اصلاحات در قانون اساسی می گوید: بنده به عنوان یک شهروند این حق را دارم که اعتراض کنم؛ چرا اصل ۱۲۹ قانون اساسی در مورد روستاییان انجام نمیشود؟ ممکن است بنده اعتراض کنم و دستگاههای امنیتی با من برخورد کنند که این خلاف قانون اساسی است یا در شرایطی که قانون اساسی اجازه میدهد طبق ضوابط و مشخصاتی که در قانون گفته شده مردم تظاهرات کنند نمیتوانند این حق قانونی را به دلایل واهی نادیده بگیرند. نادیده گرفتن حقوق شهروندان، کار حکومتهای ضعیف است ما که مدعی هستیم حکومتمان مردمی است، اگر طبق قانون عمل کنیم با همین قوانین موجود نباید مشکلی پیش بیاید اما افرادی هستند که تفسیر به رای میکنند و کار را با مشکل مواجه میکنند.
وی همچنین می گوید: نادیده گرفتن حقوق شهروندان، کار حکومتهای ضعیف است ما که مدعی هستیم حکومتمان مردمی است، اگر طبق قانون عمل کنیم با همین قوانین موجود نباید مشکلی پیش بیاید اما افرادی هستند که تفسیر به رای میکنند و کار را با مشکل مواجه میکنند.
عیسی کلانتری ۶۰ ساله در دانشگاه ایالتی آیوا آمریکا دکترای خود را در رشته فیزیولوژی و بیوشیمی محصولات کشاورزی گرفته است.
متن کامل مصاحبه وی با قانون به شرح زیر است:
شما ۲۹ اردیبهشت سال ۸۸ قبل از انتخابات در سخنرانی در حمایت از آقای موسوی گفتید که اگر آقای مهندس موسوی رئیسجمهور نشود باید از ایران رفت. این گفته محصول یک هیجان انتخاباتی بود یا واقعا این گفته را باور داشتید؟
من تقریبا باشناختی که از دهه ۶۰ از آقای احمدینژاد داشتم، پیشبینی میکردم که با انتخاب مجدد ایشان سیاستهایی به اجرا در میآید که منابع کشور را هدر بدهد، سیاستهایی که در آن روبنا به زیربنا غالب میشود، سیاستهایی که باعث غالب شدن مسائل کوتاه مدت به برنامههای بلندمدت خواهد شد. اینها قابل پیشبینی بود. حتی برخی از دوستان خود آقای احمدینژاد که با من هم نزدیک بودند همین اوضاع را پیشبینی میکردند. شما در این چهار سال غیر از هدر دادن منابع کشور و بدهکار کردن کشور و شکافی که بین ملت انداخته شد و هنوز هم ترمیم نشده است، اتفاق دیگری نیفتاده است. البته خیلیها به اشتباه خودشان پی بردند اما هنوز افرادی هستند که ایشان را قبول دارند. بعد از اینکه اصلاحطلبان به کناری رانده شدند این اختلاف بین خودشان به وجود آمد چون شخصیت آقای احمدینژاد اینگونه است. من ایشان را از زمانی که فرماندار خوی و استاندار اردبیل بود میشناختم. به عنوان مثال در سال ۷۵ در اردبیل صورتجلسهای داشتیم برای اسکان عشایر منطقه مغان که وزیر کشور، وزیر جهاد سازندگی، من به عنوان وزیر کشاورزی و آقای احمدینژاد بعنوان استاندار آنرا امضا کردیم، خود آقای هاشمی هم صورتجلسه را تایید کرد و مدیران صنعت مغان پارس امضا کردند که این عشایر به حدود ۴هزار مرتعی که کشت و صنعت مغان و پارس مغان داشت، منتقل شوند و به هر کدام ۵ تا ۶ هکتار زمین آبی داده شود و در کنار ارس شهرکی ساخته شود. آقای هاشمی به عنوان رئیسجمهور به من دستور پیگیری داد. دو هفته بعد آقای احمدینژاد نظرش را تغییر داد و گفت اگر من بخواهم به این صورتجلسههایی که امضا میکنم پایبند باشم آجر روی آجر بند نمیشود. این صورتجلسه هنوز هم موجود است. از کسی که در کمتر از دو هفته صورتجلسه امضاشده خودش را قبول نکند چه انتظاری دارید؟ به هر حال ایشان برای ما شناخته شده بود. در نهایت انتخاب خوبی انجام نشد و وقتی هم این انتخاب تایید شد ما هم به اجبار ایشان را به عنوان رئیسجمهور قانونی کشور قبول کردیم.
شما در سال ۸۹ در گفتگویی گفتید که اصلاحطلبها نباید رفتاری براندازانه داشته باشند. اما در عین حال تاکید کردید که انتقاد داریم و حرفهای خودمان را میزنیم. خیلی شفاف بفرمایید آیا بعد از انتخابات احساس کردید که افرادی مثل آقای موسوی و کروبی به دنبال براندازی نظام بودند؟
به نظرم در سال ۱۳۷۶ که دولت آقای هاشمی تمام شده بود و دولت آقای خاتمی هم سر کار آمده بود و ایشان من را به عنوان وزیر کشاورزی به مجلس معرفی کرده بود گروهی از مجلسیها گفتند ایشان دوم خردادی نیست و ما نباید به ایشان رای میدادیم. من گفتم دوم خردادی نیستم من ۲۲ بهمنی هستم و برایم تداوم انقلاب اسلامی مهم است. هر چیزی که برای بقای انقلاب اسلامی صحیح باشد من از آن حمایت میکنم. گروهی از دوستان اصلاحطلب ما بعد از انتخابات ۸۸ کلا میدان را خالی کردند که کار درستی هم نبود. به نظرم در هر دو طرف هم (اصولگرا و اصلاحطلب) تندروها برای بقای انقلاب تهدید به حساب میآیند. همانهایی که وقتی روی کار آمدند همه نیروهای مقابل را از دستگاه اجرایی طرد کردند. مگر ما در کشورمان چقدر نیروی متخصص و متعهد داریم که هر گروه نیروهای قبلی را خارج میکند. همان کاری را که حزب مشارکت کرد آقای احمدینژاد هم انجام داد. اینکه به خاطر تفکر سیاسی شخصی را که در سالهای متمادی در پی آزمون و خطا تجربیاتی را به دست آورده است از دور خارج کنیم کار درستی نیست از کجا معلوم که نیروهای جدید به اندازه نیروهای قبلی متعهد و متخصص باشند. تندروهای هر دو طرف باعث میشوند نیروهای انقلابی از هر دو طرف ریزش داشته باشند و کشور با نیروهای درجه دو اداره شود که خیلی وقتها هم چون این نیروها متخصص نیستند مردم خسارتها را متحمل میشوند.
اما این گفته شما با براندازی متفاوت است. چون هم در دوره آقای خاتمی و هم در دوران اقای احمدینژاد ممکن است استدلال آنان این باشدکه ما نیروهای متخصص داشتیم و آنها را روی کار آوردیم؟
در جاهایی که این نیروها را داشتند اشکالی نداشت اما در جاهایی که نیروهای ضعیفی داشتند میتوانستند از نیروهای قوی جناح مقابل استفاده کنند. ما یک قانون اساسی داریم که یا باید قبول کنیم یا قبول نکنیم. اگر قانون اساسی را قبول نداریم نباید صحبتی از انقلاب داشته باشیم. اصل بر این است که ما قانون اساسی را قبول کنیم. همین انتخابات سال ۲۰۰۰ آمریکا را در نظر بگیرید. با اینکه در ایالت فلوریدا تقلب صورت گرفته بود نهایتا وقتی دیوان عالی کشور انتخابات را تایید کرد قضیه تمام شد. ما هم اعتقاد داریم وقتی یک قانون اساسی وجود دارد که وجه اشتراک همه ماست که انقلاب اسلامی را قبول داریم انتخابات نهایتا به تایید مراجع قانونی ذیربط رسید، باید همه آن را قبول کنند. ما نمیتوانیم هر جا که به نفعمان بود قانون اساسی را قبول کنیم. من هم جزو بازندههای انتخابات ۸۸ بودم اما قانون اساسی گفته بود اگر شورای نگهبان و رهبری انتخابات را تایید کرد باید به فکر انتخابات بعدی باشیم. کسانی که در انتخابات شرکت کردند حول محور قانون اساسی این کار را انجام دادند. اگر این قانون ضعف دارد باید اصلاح شود و اگر خوب است هم باید مورد قبول باشد. من قبول دارم که در همه دنیا بیشتر از خود قانون اساسی متمم به آن اضافه میکنند. وقتی در قانون اساسی در هر موردی ختم کلام اعلام میشود دیگر باید دعوا را تمام کرد.
اشاره شما مهندس موسوی است؟
دوستان ایشان فشار میآوردند. اگر ایشان بعد از انتخابات برخلاف قانون اساسی رفتار میکرد کار درستی نبود. به نظرم اگر شورای نگهبان درست عمل میکرد خیلی از این مسائل در سال ۸۸ جمع میشد. البته این اتفاقات نشان داد قانون اساسی ما با اینکه مورد قبول همه است، دارای ضعفهایی نیز است.
یعنی به نظر شما آقای مهندس موسوی بعد از انتخابات اشتباه خاص و محسوسی نکردند و این اشتباهات از طرف دوستانشان بود؟
بله. من در زمان نخستوزیری ایشان معاون و یا وزیر بودم و ایشان را از نزدیک میشناسم. منتها اطرافیان اشتباهاتی را انجام میدهند که به حساب ایشان گذاشته میشود. تا زمانی که ضعفهای قانون اساسی ما برطرف نشده، باید همان را قبول کنیم. نمیتوانیم یک ماده را قبول کنیم و ماده دیگر را نه. منتها مقام رهبری و شورای نگهبان باید این قانون را بررسی کنند چون از آخرین اصلاح قانون اساسی ۲۲، ۲۳ سال گذشته و حتما نیازمند اصلاح است. شما اگر الان بر مبنای قانون اساسی رفتار کنید ممکن است به مشکل بر بخورید چون بندهایی در آن است که بر اساس آن یکسری آزادیهای مشروع داده شده است ولی الان این آزادیها مورد قبول نیست. بنده به عنوان یک شهروند این حق را دارم که اعتراض کنم؛ چرا اصل ۱۲۹ قانون اساسی در مورد روستاییان انجام نمیشود؟ ممکن است بنده اعتراض کنم و دستگاههای امنیتی با من برخورد کنند که این خلاف قانون اساسی است یا در شرایطی که قانون اساسی اجازه میدهد طبق ضوابط و مشخصاتی که در قانون گفته شده مردم تظاهرات کنند نمیتوانند این حق قانونی را به دلایل واهی نادیده بگیرند. نادیده گرفتن حقوق شهروندان، کار حکومتهای ضعیف است ما که مدعی هستیم حکومتمان مردمی است، اگر طبق قانون عمل کنیم با همین قوانین موجود نباید مشکلی پیش بیاید اما افرادی هستند که تفسیر به رای میکنند و کار را با مشکل مواجه میکنند.
شما در مراسم فوت خانم هاله سحابی شرکت کرده بودید. دلیل شرکت شما در این مراسم چه بود؟ آیا به توصیه شخصی در این مراسم شرکت کردید؟
من به توصیه کسی در این مراسم شرکت نکردم. داماد آقای سحابی (دکتر شامخی) که همسر خانم هاله سحابی بود سالها مشاور من بود و با هم رفت و آمد خانوادگی داشتیم. من به دلیل دوستی در این مراسم شرکت کردم و موظف به شرکت بودم. من با آقای دکتر شامخی دوستی ۳۰ ساله دارم. ایشان رئیس موسسه تحقیقات جنگل و مرتع بود زمانی که من رئیس سازمان تحقیقات کشاورزی بودم. قبل از من هم مشاور وزیر کشاورزی بود و خود آقای سحابی هم انسان خوبی بود.
اما فراتر از افراد دیگر برخورد کردید. شما با مسئولان امنیتی درگیر شدید؟
خوب من آنجا وظیفه داشتم جلوی تندرویها را از هر دو طرف بگیرم. چون هم خانواده دکتر شامخی نسبت به من لطف داشتند و هم دوستان امنیتی میخواستند تندروی کنند. شاید بودن ما و بعضی از دوستان دیگر باعث شد مراسم با آرامش برگزار شد. بعضی از دوستان قضایی میخواستند حق را از خانواده شامخی بگیرند و میگفتند حقی نسبت به جنازه ندارند.
از شبی که به دفن ایشان منجر شد بفرمایید؟
ساعت ۱۱: ۳۰ فهمیدم که همسر دکتر شامخی فوت کردهاند و چون به تشییع جنازه آقای سحابی هم بدلیل تغییر ساعت نرسیده بودم به محض شنیدن این خبر ناگوار به سمت منزل آقای شامخی رفتم. از حدود ساعت ۱ بعدازظهر در منزل آقای شامخی بودم. غرض اصلیام عرض تسلیت بود. منزل آقای شامخی نزدیک دانشکده مدیریت در گیشا بود، به همین دلیل من خیلی سریع رسیدم. دیدم خانه محاصره است. محوطه و منطقه محاصره شده بود. من با نشان دادن کارت شناسایی وارد شدم و دیدم نیروهای امنیتی و قضایی با فرزندان مرحوم خانم سحابی به حالت درگیری رسیدهاند چون ماموران میگفتند شما حق تشییع جنازه ندارید و ما خودمان این کار را انجام میدهیم که خیلی غیرمنطقی بود. دیدم اگر دخالت نکنم ممکن است به درگیری بیشتری بینجامد. به هر حال این خانواده در یک روز دو نفر را از دست داده بودند. با معاون دادستان و معاون استاندار تهران تلفنی صحبت کردم بالاخره با صحبتهایی که با هر دو طرف داشتم جنازه ساعت ۵ از منزل خارج شد و برای غسل به بهشت زهرا برده شد تا غروب طول کشیدو نهایتا ایشان شب در لواسانات دفن شدند.
در سال ۱۳۸۹ شما پیشبینی کرده بودید که اصولگرایان با خود درگیر میشوند. همان موقع برایتان قابل پیشبینی بود که از دل این اختلافات جریانی موسوم به جریان انحرافی بیرون بیاید؟
من اوایل انقلاب حزب جمهوری خاطرم است. وقتی ملی مذهبیها از صحنه خارج شدند جریان مخالفی نبود اما در داخل حزب جمهوری دو دسته شدند. در حقیقت اصولگراها و اصلاحطلبهای فعلی زاییده همان حزب جمهوری هستند. وقتی مخالفی نباشد آرامآرام این دودستگی بین خودشان به وجود میآید. تا زمانی که در مجلس اول، ملی_ مذهبیها حضور داشتند اکثریت مجلس یکپارچه بودند، وقتی آنها هم رانده شدند خودشان با هم به مشکل برخوردند. باشناختی که من از آقای احمدینژاد و بقیه دوستان داشتم، میدانستم که این اتفاق میافتد. در مورد اصلاح طلبان هم همین است، وقتی اصلاحطلبها در قدرت بودند همه دارای یک تفکر نبودند. پس از انتخابات ۷۶ یک گروه مشارکتیها بودند و یک گروه دیگر دارودسته آقای کروبی و کارگزاران که همه اینها به مرور از هم فاصله گرفته بودند. تکامل بشر اینطور است که حتما باید آزادی بیان وجود داشته باشد. اگر یک طرف حق، طرف دیگر را از بین ببرد به مشکل برمیخورند. من در وزارت جهاد کشاورزی بودم و بعضی از دوستان اصلاحطلب ما به من فشار میآوردند که مثلا من یک تکنسین را در زرند کرمان رئیس جهاد کشاورزی انتخاب کنم چون مشارکتی بود. وقتی این تفکر وجود داشته باشد این اتفاقات میافتد و من مطمئن بودم که اصولگراها هم دچار انشقاق خواهند شد. چون تفکرات مختلفی در بین آنها وجود داشت.
در مورد جریان انحرافی چطور؟ آیا شکل گیری این گروه برایتان قابل پیش بینی بود؟
چون پایه افکارشان با هم متفاوت بود اختلاف را پیش بینی میکردم ولی فکر نمیکردم جریان انحرافی به این شدت شکل بگیرد و افرادی که آقای احمدینژاد را روی کار آوردند تا این حد با ایشان درگیر شوند. هیچگاه این درگیری بین آقای خاتمی و حامیانش نبود. اینها به صورت ریشهای با هم مشکل دارند.
البته احساس میکنم بخشی از این درگیریها بازارگرمی است؟ شما اینطور فکر نمیکنید؟
خیر تفکراتشان با هم متفاوت است مثلا آقای مشایی به دنبال مسائل ملی است و جناح مقابل به دنبال مسائل اسلامی است و این یک اختلاف عمیق است.
شما وقتی در انتخابات مجلس رد صلاحیت شدید، نامهای به آقای جنتی نوشتید در پینوشت آن نامه را برای افراد دیگری هم ارسال کردید. در بین اسامی نام برای آقای رحیمی هم دیده میشود، آیا شما با ایشان ارتباط ویژهای دارید؟
وقتی شخصی رد صلاحیت میشود علت را به وی نمیگویند. آنموقع آقای رحیمی رئیس دیوان محاسبات بودند. من به آقای رحیمی گفتم اگر احیانا پروندهای علیه من به دیوان آمده و من غیابا محکوم شده باشم به من بگویید و ایشان به من گفت هیچ پروندهای وجود ندارد. ایشان زمانی که در وزارتخانه بودم معاون حقوقی من بود و من باید مطمئن میشدم در هیچکدام از دادگاههای قوه قضاییه و دیوان محاسبات مشکلی وجود ندارد و ایشان من را مطمئن کرد. از وزارت اطلاعات هم استعلام کردم که جواب مبهمی به من دادند. البته سه روز مانده به انتخابات آقای جنتی خبر تایید من را دادند که دیگر فایدهای نداشت.
هنوز هم با آقای رحیمی ارتباط دارید؟
از لحاظ کاری بله. گاهی مشکلات کشاورزان را بررسی میکنیم اما ارتباط شخصی نداریم.
وقتی فضای سیاسی کشور به شکاف عمیقی مثل انتخابات ۸۸ منجر میشود، بنظر میرسد صحبت از دولت وحدت ملی خیلی به موقع نباشد، الان زمان این است که یک ارادهای باشد تا مشکلات قبلی را حل و فصل کند، بعد راجع به آینده صحبت کنیم؟
برنده انتخابات اگر عاقل باشد میتواند دولت وحدت ملی تشکیل بدهد. میتواند از بهترین نیروهای کشور که واجد شرایط باشند برای یک دولت قوی استفاده کند. چرا که تنها وحدت ملی است که راه نجات کشور است. دولت آقای احمدینژاد فوقالعاده دولت ضعیفی است به عنوان مثال آقای وزیر کشاورزی با یک اطلاعات غلط حدود یک میلیارد دلار فقط در خرید گندم به خاطر خرید در فصل بد به اقتصاد کشور ضربه زد. اگر قرار باشد کسی وزیر باشد در بخش کشاورزی صدها نفر قویتر از افرادی که روی کار هستند وجود دارند. کسی که انتخاب میشود اگر فرد عاقلی باشد باید از تمام توان مملکت استفاده کند. خاطرم است نوروز سال ۸۱ برای تبریک عید نزد آقای خاتمی رفتیم و ایشان بین من و دکتر عارف نشست. به ایشان گفتم شما به این مدیران نگاهی کنید (آقای ترکان و آقای سعیدیکیا را از مجلس ختم مادر یکی از معاونین وزارت راه به زور به آنجا برده بودم) جناح راست آیا نیرویی نداشت که داخل این ۲۰۰ نفر باشد که شما را کمک کند؟ وزیر دفاع آقای اوباما جمهوریخواه بود، وزیر راه جرج بوش دموکرات بود. چرا دولت آمریکا برنامه پنجساله ندارد؟ چون احزابشان برنامه دارند و برنامهشان هم در راستای منافع ملی آمریکاست. در مواردی که یک شخص قوی را از حزب مخالف ببینند روی کار میآورند. رئیس فعلی بانک مرکزی آمریکا، در زمان جمهوری خواهان معاون بانک مرکزی آمریکا بود. اما در ایران هرکسی روی کار میآید به سلیقه خودش نیروها را جابجا میکند و برنامهها را به هم میریزد.
پس لازمه برگزاری یک انتخابات باثمر این نیست که طبق گفتههای آقای هاشمی زندانیان آزاد شوند و از آنها دلجویی شود؟
به هر حال اگر انتظار داریم حداقل ۴۰ میلیون نفر در انتخابات شرکت کنند که باعث قدرت کشور و انقلاب شود باید در این راستا تصمیماتی گرفته شود. اصلا به نفع کشور نیست که از ۷۵ میلیون نفر جمعیت، ۵۵ میلیون نفر واجد شرایط ۳۰ میلیون نفر شرکت کنند. هرچه مردم بیشتر در انتخابات شرکت کنند به نفع کشور است. حدود ۷۰درصد مردم در انتخابات آمریکا شرکت میکنند. چرا نباید شرایطی را به وجود بیاوریم که ۵۰ میلیون نفر در انتخابات شرکت واقعی داشته باشند؟ افرادی که صرفا به دلیل بیان عقایدشان به زندان رفتهاند باید آزاد شوند. با یک اتهام کلی هم نمیتوان همه را زندانی کرد. نمیشود گفت کسی که نظرش را در هر موردی بیان میکند بر ضد امنیت ملی تلاش کرده است. به نظرم بزرگان کشور باید کاری کنند که حداقل ۴۵ تا ۵۰ میلیون نفر در انتخابات شرکت کنند. در انتخابات مجلس اگر هیچ گروه سیاسی هم شرکت نکند حداقل ۷۵ درصد شرکت میکنند ولی در انتخابات ریاست جمهوری این انگیزه وجود ندارد. اگر یک وحدت ملی به وجود نیاید به احتمال زیاد تعداد شرکتکنندگان کم خواهد بود.
نیــــــــک نیــــــــــــــــــــوز...
ما را در سایت نیــــــــک نیــــــــــــــــــــوز دنبال می کنید
برچسب : میرحسین موسوی ,دکتر کلانتری , روزنامه قانون ,احمدی نژاد , نویسنده : سردبیر نیک نیوز nick بازدید : 579 تاريخ : دوشنبه 29 آبان 1391 ساعت: 4:26